از تو،
از تو،
دلگیرم،
و از دست خودم بیزارم،
امشب اندازه ی یک عمر شکایت دارم،
گر چه از جنس کویر است نگاهم اما،
مثل ابری که دلش تنگ شده می بارم،
ناگهان رفتی و دیوار به دیوارم ریخت،
باز بر شانه ی بی جان خودم آوارم،
بی تو این ثانیه ها می گذرد اما سخت،
بی تو شبهای زیادی ست که من بیدارم،
حال من حال خوشی نیست دلم می لرزد،
وای بر حال منو حال دل بیمارم،
ه😢😢💔💔ه
دلگیرم،
و از دست خودم بیزارم،
امشب اندازه ی یک عمر شکایت دارم،
گر چه از جنس کویر است نگاهم اما،
مثل ابری که دلش تنگ شده می بارم،
ناگهان رفتی و دیوار به دیوارم ریخت،
باز بر شانه ی بی جان خودم آوارم،
بی تو این ثانیه ها می گذرد اما سخت،
بی تو شبهای زیادی ست که من بیدارم،
حال من حال خوشی نیست دلم می لرزد،
وای بر حال منو حال دل بیمارم،
ه😢😢💔💔ه
۴.۴k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.