ما که از عشق چیزی سرمان نمی شد..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد..
فقط یک شب که پرچم سرخی دیدیم
و ذکرِ یک اسم را شنیدیم
حالمان عوض شد!
ضربانِ قلبمان بالا رفت و
حرارتمان بالاتر..
آن شب باران میبارید و
چشم های ما..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک بار که نگاهمان قفل شد
رویِ طلاییِ یک گنبد
سراپا اشک شدیم و احساس..
دوباره همان اسم انگار به زبانمان آمد
زمزمهاش کردیم و باریدیم..
نشستیم و نفهمیدیم..
کِی دلمان را گذاشتیم و برگشتیم..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک روز که راه را بستند
از غم فراق تب کردیم و سوختیم..
خاك دياري حال قلبمان را بهجا آورد
و دلِ سوختهیِ ما را نمكگیر تربتش کرد..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد..
به خودمان آمدیم دیدیم
همه “دیوانه” صدایمان میکنند
روز و شب و خواب و بیدارمان
شده یک اسم.. یک غم عمیقِ آشنا..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک پرچم بود که آنشبها
راه را به همهی ما نشان داد انگار :)
#لا_عِشْق_الّا_حُسِين 🌱
#عزیزم_حسین ❤️
فقط یک شب که پرچم سرخی دیدیم
و ذکرِ یک اسم را شنیدیم
حالمان عوض شد!
ضربانِ قلبمان بالا رفت و
حرارتمان بالاتر..
آن شب باران میبارید و
چشم های ما..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک بار که نگاهمان قفل شد
رویِ طلاییِ یک گنبد
سراپا اشک شدیم و احساس..
دوباره همان اسم انگار به زبانمان آمد
زمزمهاش کردیم و باریدیم..
نشستیم و نفهمیدیم..
کِی دلمان را گذاشتیم و برگشتیم..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک روز که راه را بستند
از غم فراق تب کردیم و سوختیم..
خاك دياري حال قلبمان را بهجا آورد
و دلِ سوختهیِ ما را نمكگیر تربتش کرد..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد..
به خودمان آمدیم دیدیم
همه “دیوانه” صدایمان میکنند
روز و شب و خواب و بیدارمان
شده یک اسم.. یک غم عمیقِ آشنا..
ما که از عشق چیزی سرمان نمیشد
فقط یک پرچم بود که آنشبها
راه را به همهی ما نشان داد انگار :)
#لا_عِشْق_الّا_حُسِين 🌱
#عزیزم_حسین ❤️
۴۵.۴k
۲۶ آذر ۱۴۰۱