- بهم گفت :
- بهم گفت :
‹ سختیش شبای اولشه، میگذره .
گفتم مگه تو هم دلت شکسته؟! ›
گفت آره .
گفتم بعدش چی میشه؟!
من بدون اون چطور نفس بکشم؟!
گفت بعدی وجود نداره ؛
بعدش دلت تنگ میشه .
ولی عادت میکنی به دلتنگی . .
گفتم خیلی سخته؟!
سکوت کرد .
انگار ك بغض نمیذاشت حرف بزنه .
بهش گفتم میارزید؟!
یه قطره اشک چکید از چشمش . .
گفت ‹ بخدا میارزید ؛
اینکه حداقل واسه یه شب . .
حس کنی خوشبختتر از تو وجود نداره .
و یه شب از ذوق حرفاش خوابت نبره . .
به اینهمه شب بیداری ؛
و گریههایِ آخر شب میارزه :)))!🖤\'💭›
‹ سختیش شبای اولشه، میگذره .
گفتم مگه تو هم دلت شکسته؟! ›
گفت آره .
گفتم بعدش چی میشه؟!
من بدون اون چطور نفس بکشم؟!
گفت بعدی وجود نداره ؛
بعدش دلت تنگ میشه .
ولی عادت میکنی به دلتنگی . .
گفتم خیلی سخته؟!
سکوت کرد .
انگار ك بغض نمیذاشت حرف بزنه .
بهش گفتم میارزید؟!
یه قطره اشک چکید از چشمش . .
گفت ‹ بخدا میارزید ؛
اینکه حداقل واسه یه شب . .
حس کنی خوشبختتر از تو وجود نداره .
و یه شب از ذوق حرفاش خوابت نبره . .
به اینهمه شب بیداری ؛
و گریههایِ آخر شب میارزه :)))!🖤\'💭›
۴.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.