فکر نمیکردم روزی به این درد دچار بشم

فکر نمیکردم روزی به این درد دچار بشم…
دردی که نمیدونم چقدر عاشقم، یا چقدر تنفر وجودمو پر کرده؛
چقدر با خاطرات انسانی میخندم و حس میکنم اطرافِ قلبم پر از شکوفه‌های کوچیکِ صورتی شده...
و چقدر با یادآوریِ نیمی دیگه از خاطراتم تنفر و لکه‌های سیاه روی پوسته قلبم حس میکنم!
و این شاید بزرگ ترین تناقض روحیِ تمام زندگیم باشه!

#اَندَکی‌مَن‌

¹⁴⁰¹/⁹/⁴
دیدگاه ها (۲)

-در م‍‌ن ک‍‌س‍‌ی م‍‌ی‍‌لِ ب‍‌ه پ‍‌ای‍‌ان دارد . !

روح‌من‌ ، درهیاهوی‌ مغزم‌ جان‌ خواهد‌ سپرد .'7:30`

-ح‍‌الِ ع‍‌ج‍‌ی‍‌‌ب‍‌‌ی دارم ای‍‌‌ن روزا ؛ اب‍‌ری ش‍‌دم ، ن‍...

-زندگیم پر شده از پارادوکس های متناوب بین خواستن های قلبم و ...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط