مجروح ز عشقیم و از آن شاد روانیم

مجروح زِ عشقیم و از آن شاد روانیم
اندر مرض عشق بجز عشق دوا نیست
دیدگاه ها (۲)

شروع کردم به خوبی کردن و سالم زیستن و جهان، تمام آدم‌های خوب...

هرچند زبانزد شده‌ دیوانگی مادر شهر کسی نیست به فرزانگی مااز ...

ز بس نامردمی از چشم نرم دوستان دیدماگر بر گل گذارم پا زِ زخم...

روزهای رفته زندگی را ورق میزنمچه خاطراتی که زنده نمیشوندچه ر...

جانمخورده است گلوله های دشمن به سرممجروح شدم از دو دست پا و ...

زندگی نیست بجز عشق، بجز حرف محبت به کسی، ورنه هر خار و خسی، ...

هعییییی اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط