مـن میمیرم برای تـو هنـوز...
#مـن_میمیرم_برای_تـو_هنـوز...
می خواستم برات بمیرم و روزبه نعمت اللهی در گوشم می خوند
« یادته برات نوشتم اگه عاشقم نباشی الهی بمیری؟» .
می خواستم برات بمیرم و یاد دیالوگ امکان مینا افتادم اونجاش که مهران میگه:
«با خواهرم اینا میرفتین زیر بارون میگفتم خوش به حال زمین که زیر پایه توئه دلم میخواست بمیرم برات یه روز بارون اومد، خواهرم اینا کیفشونو گرفتن رو سرشون و رفتن زیر شیروونی تو نرفتی سرتو گرفتی بالا بارون شره میکرد تو صورتت گفتم خوش به حال بارون بازم دلم میخواست بمیرم برات الان خیلی وقته گذشته از اون موقع ها ولی من هنوزم میخوام بمیرم برات ...»
می خواستم برات بمیرم و هردفعه جونم کم می شد وقت صدا کردنت.
با خودم می گفتم اگه واسه همه عمر داشته باشمت میمیرم.
اونقدر ازم عشق میره واست که میمیرم.
با خودم میگفتم کاش من تو رگات بودم،
کاش من قبل از بودنم هم توی رگات بودم.
بعد هی دود می نشست توی نفساتو منو یاد فیلم سقف دودی می نداختی،
اونجایی که مریلا زارعی وایساده کنار در و میگه:
«یه ادم قوی باید واسته جلوی این در نذاره بری،اون ادم قوی من نیستم...
چون تو نخواستی که باشم..
اونجایی که میگه اگه چند سال پیش بود گریه ی آرمانو بهانه میکردم نمی ذاشتم بری. »
من می خواستم بمیرم برات.
می خواستم کسی باشم که بهت میگه عین پیرهن آبیت بهت میام.
می خواستم باهات سینما برم.می خواستم ببوسمت.
می خواستم باهات گیر بیفتم.
می خواستم بوی گردنم روی پشتی صندلی ماشینت بمونه.
می خواستم بهت بگم « خیلی از اون روزا گذشته ولی من هنوز میخوام بمیرم برات».
می خواستم روم بشه با ابروهای شلخته جلوت بشینم.
می خواستم روم بشه آدامس بترکونم.
می خواستم باهات دریا برم.
میخواستم گیر کنیم توی ساحل.
می خواستم ماشینت بوی ماهی و دریا بگیره
می خواستم بشم اونجای قصه ی سیامک تقی زاده که دختره می شینه
توی ماشینو میگه
« ابراهیم ماشینت بوی دریا میده» ابراهیم میگه ماهیه. دختره میگه ماهی مرده که بوی دریا نمیده، اون وقت ابراهیم به دختره میگه« هر کسی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه» و دختره میگه « من بمیرم بوی تورو میدم؟»
می خواستم برات بمیرم و چاووشی خونده بود « الهی من بمیرم برای زندگیم».
من می خواستم باهات برم جواهرده،
همونجایی که غزاله علیزاده خودکشی کرده بود
و نوشته بود « چه قدر کلید در قفل بچرخانم و پا بگذارم به خانه های تاریک،من غلام خانه های روشنم»
و بهت بگم استادم گفته شبیه جوونیاشم.
من دلم می خواست باهات هر هزارتا پله ی قلعه رودخانو بالا برم و تو ببینی وقت آلوچه ترش خوردن چشام ریز میشه.
من می خواستم باهات برم کاشون، بریم کویر.
من می
#عاشقانه
#خاص
می خواستم برات بمیرم و روزبه نعمت اللهی در گوشم می خوند
« یادته برات نوشتم اگه عاشقم نباشی الهی بمیری؟» .
می خواستم برات بمیرم و یاد دیالوگ امکان مینا افتادم اونجاش که مهران میگه:
«با خواهرم اینا میرفتین زیر بارون میگفتم خوش به حال زمین که زیر پایه توئه دلم میخواست بمیرم برات یه روز بارون اومد، خواهرم اینا کیفشونو گرفتن رو سرشون و رفتن زیر شیروونی تو نرفتی سرتو گرفتی بالا بارون شره میکرد تو صورتت گفتم خوش به حال بارون بازم دلم میخواست بمیرم برات الان خیلی وقته گذشته از اون موقع ها ولی من هنوزم میخوام بمیرم برات ...»
می خواستم برات بمیرم و هردفعه جونم کم می شد وقت صدا کردنت.
با خودم می گفتم اگه واسه همه عمر داشته باشمت میمیرم.
اونقدر ازم عشق میره واست که میمیرم.
با خودم میگفتم کاش من تو رگات بودم،
کاش من قبل از بودنم هم توی رگات بودم.
بعد هی دود می نشست توی نفساتو منو یاد فیلم سقف دودی می نداختی،
اونجایی که مریلا زارعی وایساده کنار در و میگه:
«یه ادم قوی باید واسته جلوی این در نذاره بری،اون ادم قوی من نیستم...
چون تو نخواستی که باشم..
اونجایی که میگه اگه چند سال پیش بود گریه ی آرمانو بهانه میکردم نمی ذاشتم بری. »
من می خواستم بمیرم برات.
می خواستم کسی باشم که بهت میگه عین پیرهن آبیت بهت میام.
می خواستم باهات سینما برم.می خواستم ببوسمت.
می خواستم باهات گیر بیفتم.
می خواستم بوی گردنم روی پشتی صندلی ماشینت بمونه.
می خواستم بهت بگم « خیلی از اون روزا گذشته ولی من هنوز میخوام بمیرم برات».
می خواستم روم بشه با ابروهای شلخته جلوت بشینم.
می خواستم روم بشه آدامس بترکونم.
می خواستم باهات دریا برم.
میخواستم گیر کنیم توی ساحل.
می خواستم ماشینت بوی ماهی و دریا بگیره
می خواستم بشم اونجای قصه ی سیامک تقی زاده که دختره می شینه
توی ماشینو میگه
« ابراهیم ماشینت بوی دریا میده» ابراهیم میگه ماهیه. دختره میگه ماهی مرده که بوی دریا نمیده، اون وقت ابراهیم به دختره میگه« هر کسی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه» و دختره میگه « من بمیرم بوی تورو میدم؟»
می خواستم برات بمیرم و چاووشی خونده بود « الهی من بمیرم برای زندگیم».
من می خواستم باهات برم جواهرده،
همونجایی که غزاله علیزاده خودکشی کرده بود
و نوشته بود « چه قدر کلید در قفل بچرخانم و پا بگذارم به خانه های تاریک،من غلام خانه های روشنم»
و بهت بگم استادم گفته شبیه جوونیاشم.
من دلم می خواست باهات هر هزارتا پله ی قلعه رودخانو بالا برم و تو ببینی وقت آلوچه ترش خوردن چشام ریز میشه.
من می خواستم باهات برم کاشون، بریم کویر.
من می
#عاشقانه
#خاص
۹۰.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.