بهم گفت : دلتنگی رو برام تعریف کن ؟
بهم گفت : دلتنگی رو برام تعریف کن ؟
.
گفتم دلتنگی همونه که هرروز صبح با روشن شدن هوا و باز شدن چشمهات میاد سراغت! تو نادیده اش میگیری اما اون بی حرف باهات صبحانه میخوره، درس میخونه، کار میکنه، عکس میگیره، حرف میزنه، مهمونی میره، غذا درست میکنه و.... اما یه جایی موقع استراحت و تنهاییت، گوشه ی تاکسی یا تو اتوبوس، موقع مسواک زدن یا سر نماز، وسط سیگار کشیدن یا پیک به هم زدن ....خِرِت و میگیره و بغض میشه تو گلوت، اشک میشه تو چشمهات، لرزش میشه تو دستهات، خشم میشه تو رفتارت و بهت میگه من هنوز هستم ...!!
.
.
.
دلتنگی همون حسیه که ساعتها میشینی و هزار تا دلیل و منطق برای خودت میاری که : به این دلیل و به اون دلیل نباید دلتنگ باشی، اما درست یک ساعت بعد یه چیزی به دلت چنگ میزنه و میگه : تو بگو ! اما من که هنوز هستم!
.
.
.
دلتنگی همون حسی که کمرنگ میشه، اما تموم نمیشه.
.
.
.
دلتنگی همونه که ازت یه ادم دیگه میسازه. یه ادم جدید، یه ادمی که هیچ شباهتی به روزهای قبل از دلتنگی نداره. یه ادمی که برای خودتم غریبست که چی شد ، چرا اینجوری شد؟ .
.
.
.
یه ادمی که یه روزی تیکه هاش و جمع کرده و بهم چسب زده و از جاش بلند شده و تصمیم گرفته سردتر از قبل، خشک تر از دیروز، بی احساس تر از پارسال، و محکم تر از گذشته قدم برداره...و تو این راه کلی تشویق میشه و قدرتش تحسین میشه اما این وسط فقط خودشه که میدونه چقدر شکننده تر و نحیف تر از دیروز و پارسال و قبل شده!
.
.
.
دلتنگی چیز عجیبیه!
.
گفتم دلتنگی همونه که هرروز صبح با روشن شدن هوا و باز شدن چشمهات میاد سراغت! تو نادیده اش میگیری اما اون بی حرف باهات صبحانه میخوره، درس میخونه، کار میکنه، عکس میگیره، حرف میزنه، مهمونی میره، غذا درست میکنه و.... اما یه جایی موقع استراحت و تنهاییت، گوشه ی تاکسی یا تو اتوبوس، موقع مسواک زدن یا سر نماز، وسط سیگار کشیدن یا پیک به هم زدن ....خِرِت و میگیره و بغض میشه تو گلوت، اشک میشه تو چشمهات، لرزش میشه تو دستهات، خشم میشه تو رفتارت و بهت میگه من هنوز هستم ...!!
.
.
.
دلتنگی همون حسیه که ساعتها میشینی و هزار تا دلیل و منطق برای خودت میاری که : به این دلیل و به اون دلیل نباید دلتنگ باشی، اما درست یک ساعت بعد یه چیزی به دلت چنگ میزنه و میگه : تو بگو ! اما من که هنوز هستم!
.
.
.
دلتنگی همون حسی که کمرنگ میشه، اما تموم نمیشه.
.
.
.
دلتنگی همونه که ازت یه ادم دیگه میسازه. یه ادم جدید، یه ادمی که هیچ شباهتی به روزهای قبل از دلتنگی نداره. یه ادمی که برای خودتم غریبست که چی شد ، چرا اینجوری شد؟ .
.
.
.
یه ادمی که یه روزی تیکه هاش و جمع کرده و بهم چسب زده و از جاش بلند شده و تصمیم گرفته سردتر از قبل، خشک تر از دیروز، بی احساس تر از پارسال، و محکم تر از گذشته قدم برداره...و تو این راه کلی تشویق میشه و قدرتش تحسین میشه اما این وسط فقط خودشه که میدونه چقدر شکننده تر و نحیف تر از دیروز و پارسال و قبل شده!
.
.
.
دلتنگی چیز عجیبیه!
۴۵.۴k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.