سعی کردم، برای بهتر شدن سعی کردم. قول دادم که دوباره بخند
سعی کردم، برای بهتر شدن سعی کردم. قول دادم که دوباره بخندم، برقصم، خوشحال باشم. قسم خوردم از تاریکی بیام بیرون، از باتلاق نجات بدم خودمو. عهد بستم با خودم که عادتای بدمو ترک کنم، موهامو نکشم، پوست دور ناخنامو نَکَنَم، سرمو به دیوار نکوبم، عصبی شدم نفس عمیق بکشم، بغض کردم گریه کنم.
سعی کردم بهترینه خودم باشم. بهترین ورژن خودمو نشون بدم، آهنگای شاد گوش کنم، بیشتر به خودم برسمو توجه کنم، با دوستام رابطه خوبی داشته باشم، کز نکنم گوشه خونه، کتاب بخونم، افکارم رنگی رنگی باشه
ولی نشد. نمیشه. تلاشام بی نتیجس. هیچوقت نشد که بشه. تا ابد قراره همونی باشم که دومیه و همیشه تو اون اتاق تاریکه زندانیه.
سعی کردم بهترینه خودم باشم. بهترین ورژن خودمو نشون بدم، آهنگای شاد گوش کنم، بیشتر به خودم برسمو توجه کنم، با دوستام رابطه خوبی داشته باشم، کز نکنم گوشه خونه، کتاب بخونم، افکارم رنگی رنگی باشه
ولی نشد. نمیشه. تلاشام بی نتیجس. هیچوقت نشد که بشه. تا ابد قراره همونی باشم که دومیه و همیشه تو اون اتاق تاریکه زندانیه.
۵.۷k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.