پارت دو
#پارت_دو
جیوون سرش رو بالا گرفت که یک مرد خیلی خوشگل و کیوت رو دید
کوک: عا ببخشید کوچولو
جیوون بدون اینکه جوابی بده نگاهی به دوروبرش کرد و تازه فهمیده بود از داییش چقدر دور شده یه لحظه بغض کرد و چشماش پر اشک شد جونگ کوک که دید جیوون بغض کرده روی زانو هلش نشست
کوک: هی کوچولو واسه چی گریه میکنی؟
مامان و بابات کجان؟
جیوون بغضش شکست و شروع کرد به گریه کردن و کوک سعی کرد آرومش کنه
کوک: هیش کوچولو گریه نکن
کوک جیوون رو بغل کرد و جیوون آروم شد
کوک: خیله خب کوچو حالا که آروم شدی بگو اسمت چیه؟
جیوون: اسمم جیوونه...کیم جیوون
کوک: چه است خوشکلی داری منم جئون جونگ کوکم میتونی کوکی صدام کنی خب مامان بابات کجان؟
جیوون: من مامان و بابا ندارم با داییم زندگی میکنم
کوک: اوه متاسفم خب داییت کجاست؟
جیوون: نمیدونم گمش کردم اون رفت تا بستی بگیره منم دنبال یه پروانه اومده و گمش کردم
کوک: خب یادت نیست از کدوم راه اومدی؟
جیوون سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد
کوک: خب بیا دنبالش بگردیم
دست جیوون رو گرفت و راه افتادن
توی راه جیوون چشمش به یه مغازه خرس فروشی خورد
جیوون: کوکی من از این خرسا میخوام
کوک: خیله خب باشه بیا بریم بخریم
بعد خرید خرس رفتن تا دنبال تهیونگ بگردن
ویو تهیونگ: نیم ساعت میشه که جیوون رو گم کرده بودن شهربازی رو زیرورو کرده بودم ولی نبود داشتم میگشتم که چشمم به جیوون خورد که داشت با یه مرد میومد دویدم رفتم و جیوون رو بغل کردم
ته: هاح جوجه کجا بودی؟
جیوون: من فقط دنبال یک پروانه رفتم ولی گمشدم کوکی منو آورد تا دنبال تو بگردیم تازه واسم پتی رو هم خرید(پتی همون عروسک خرسه هست که کوک واسش خرید)
تهیونگ بلند شد
ته: واقعا ازتون ممنونم چطور میتونم جبران کنم؟
کوک: نیازی به جبران نیست من فقط به عنوان یه همشهری وظیفمو انجام دادم
بعد از تشکر کردن تهیونگ از جونگ کوک میخاستن برن که جیوون گفت
جیوون: کوکی تو هم همرامون بیا
کوک: ببخشید کوچولو ولی من الان کار دارم یه روز حتما میام پیشت تا اون موقع منو فراموش نکن باشه؟
جیوون: باشخ قول میدم فراموشت نکنم
تهیونگ بهت زده نگاه جیوون میکرد آخه اون کسی نبود که انقدر با یک فرد صمیمی بشه
بعد از خداحافظی از جونگ کوک رفتن خونه.....
جیوون سرش رو بالا گرفت که یک مرد خیلی خوشگل و کیوت رو دید
کوک: عا ببخشید کوچولو
جیوون بدون اینکه جوابی بده نگاهی به دوروبرش کرد و تازه فهمیده بود از داییش چقدر دور شده یه لحظه بغض کرد و چشماش پر اشک شد جونگ کوک که دید جیوون بغض کرده روی زانو هلش نشست
کوک: هی کوچولو واسه چی گریه میکنی؟
مامان و بابات کجان؟
جیوون بغضش شکست و شروع کرد به گریه کردن و کوک سعی کرد آرومش کنه
کوک: هیش کوچولو گریه نکن
کوک جیوون رو بغل کرد و جیوون آروم شد
کوک: خیله خب کوچو حالا که آروم شدی بگو اسمت چیه؟
جیوون: اسمم جیوونه...کیم جیوون
کوک: چه است خوشکلی داری منم جئون جونگ کوکم میتونی کوکی صدام کنی خب مامان بابات کجان؟
جیوون: من مامان و بابا ندارم با داییم زندگی میکنم
کوک: اوه متاسفم خب داییت کجاست؟
جیوون: نمیدونم گمش کردم اون رفت تا بستی بگیره منم دنبال یه پروانه اومده و گمش کردم
کوک: خب یادت نیست از کدوم راه اومدی؟
جیوون سرش رو به نشونه ی منفی تکون داد
کوک: خب بیا دنبالش بگردیم
دست جیوون رو گرفت و راه افتادن
توی راه جیوون چشمش به یه مغازه خرس فروشی خورد
جیوون: کوکی من از این خرسا میخوام
کوک: خیله خب باشه بیا بریم بخریم
بعد خرید خرس رفتن تا دنبال تهیونگ بگردن
ویو تهیونگ: نیم ساعت میشه که جیوون رو گم کرده بودن شهربازی رو زیرورو کرده بودم ولی نبود داشتم میگشتم که چشمم به جیوون خورد که داشت با یه مرد میومد دویدم رفتم و جیوون رو بغل کردم
ته: هاح جوجه کجا بودی؟
جیوون: من فقط دنبال یک پروانه رفتم ولی گمشدم کوکی منو آورد تا دنبال تو بگردیم تازه واسم پتی رو هم خرید(پتی همون عروسک خرسه هست که کوک واسش خرید)
تهیونگ بلند شد
ته: واقعا ازتون ممنونم چطور میتونم جبران کنم؟
کوک: نیازی به جبران نیست من فقط به عنوان یه همشهری وظیفمو انجام دادم
بعد از تشکر کردن تهیونگ از جونگ کوک میخاستن برن که جیوون گفت
جیوون: کوکی تو هم همرامون بیا
کوک: ببخشید کوچولو ولی من الان کار دارم یه روز حتما میام پیشت تا اون موقع منو فراموش نکن باشه؟
جیوون: باشخ قول میدم فراموشت نکنم
تهیونگ بهت زده نگاه جیوون میکرد آخه اون کسی نبود که انقدر با یک فرد صمیمی بشه
بعد از خداحافظی از جونگ کوک رفتن خونه.....
۷.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.