پارت چهار
#پارت_چهار
بدون در زدن رفتم داخل که یهو تهیونگ رو با بالاتنه لخت دیدم واسه چند ثانیه قلبم کوبیدن رو یادش رفت وقتی به خودم اومدم نفهمیدم چطور از اتاق دراومدم
از لیا(خدمتکار) پرسیدم اتاق جیوون کجاعه و رفتم سمت اتاق جیوون در زدم رفتم داخل که جیوون گفت
جیوون:کوکی چرا انقدر سرخ شدی؟
کوک: کی من؟ عا نمیدونم خب بیا بازی کنیم(خودش رو زد به کوچه علی چپ😂)
دو ماه بعد....
....: سلام پدر
.....: سلام پسرم فردا راس ساعت 10 بیا عمارت جلسه خانوادگی داریم
....: اما پدر من کار دارم
.....: هیچ کاری مهم تر از جلسه خانوادگی نیست پسرم
.....: اماپدر..
.....: اما بی اما فردا دیر نکن
قطع تماس:)
ویو کوک:
الان دو ماهه که توی عمارت کیم کار میکنم و فهمیدم من روی تهیونگ یه کراش ساده ندارم البته نمیدنم چیه ولی وقتی میبینمش قلبم میخواد سینمو بشکافه بیاد بیرون و یادم میره نفس بکشم نمیدونم چه حسیه شاید عشق نه نه عشق که به این سادگی نیست
تق تق (شما صدای در فرض کنید)
کوک: بله؟
لیا: جونگ کوک آقای کیم میخواد ببینتت
کوک: عا باشه الان میرم
بلند شدم و یکم خودمو مرتب کردم و رفتم در اتاقش در زدم که مثل دو ماه پیش نشه😂
تهیونگ:بیا تو
کوک: عا سلام آقای کیم
تهیونگ: سلام جونگ کوک یه درخواستی ازت دارم
کوک: بفرمایید
تهیونگ: میدونم این دذخواسم هیچ ربطی به کارت نداره و میتونی یعنی امکانش هست که فردا شب توی مهمونی دوستم نقش دوست پسرم رو بازی کنی؟
.........
بدون در زدن رفتم داخل که یهو تهیونگ رو با بالاتنه لخت دیدم واسه چند ثانیه قلبم کوبیدن رو یادش رفت وقتی به خودم اومدم نفهمیدم چطور از اتاق دراومدم
از لیا(خدمتکار) پرسیدم اتاق جیوون کجاعه و رفتم سمت اتاق جیوون در زدم رفتم داخل که جیوون گفت
جیوون:کوکی چرا انقدر سرخ شدی؟
کوک: کی من؟ عا نمیدونم خب بیا بازی کنیم(خودش رو زد به کوچه علی چپ😂)
دو ماه بعد....
....: سلام پدر
.....: سلام پسرم فردا راس ساعت 10 بیا عمارت جلسه خانوادگی داریم
....: اما پدر من کار دارم
.....: هیچ کاری مهم تر از جلسه خانوادگی نیست پسرم
.....: اماپدر..
.....: اما بی اما فردا دیر نکن
قطع تماس:)
ویو کوک:
الان دو ماهه که توی عمارت کیم کار میکنم و فهمیدم من روی تهیونگ یه کراش ساده ندارم البته نمیدنم چیه ولی وقتی میبینمش قلبم میخواد سینمو بشکافه بیاد بیرون و یادم میره نفس بکشم نمیدونم چه حسیه شاید عشق نه نه عشق که به این سادگی نیست
تق تق (شما صدای در فرض کنید)
کوک: بله؟
لیا: جونگ کوک آقای کیم میخواد ببینتت
کوک: عا باشه الان میرم
بلند شدم و یکم خودمو مرتب کردم و رفتم در اتاقش در زدم که مثل دو ماه پیش نشه😂
تهیونگ:بیا تو
کوک: عا سلام آقای کیم
تهیونگ: سلام جونگ کوک یه درخواستی ازت دارم
کوک: بفرمایید
تهیونگ: میدونم این دذخواسم هیچ ربطی به کارت نداره و میتونی یعنی امکانش هست که فردا شب توی مهمونی دوستم نقش دوست پسرم رو بازی کنی؟
.........
۱۰.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.