درس اول؛
درس اول؛
بابا اب داد..ما سیراب شدیم.
بابا نان داد ما سیر شدیم..
اکرم و امین چه قدر سیب و انار داشتند
در سبد مهربانی شان و..
وکوکب خانم چه قدر مهمان نواز بود ..
و چه قدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کچه های کودکی را به
سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت!
و در زمانه ی که زمین درحال
گرم شدنه قلبمون یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته..
دیگر باران با ترانه نمیبارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم..
زرد شدیم..پژمردیم..
و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد..
و سالهاست وقتی پشت سرمان را
نگاه میکنیم جز ردپایی از خاطرات
خوش بچگی نمی یابیم و در ذهنمان
جز همهمه ...
زنگ تفریح طنین صدایی نیست..!
و امروز چقدر دلتنگ ان روزها ییم
و هرگز نفهمیدیم..
چرا برای بزرگ شدن این همه
بی تاب بودیم ...
بابا اب داد..ما سیراب شدیم.
بابا نان داد ما سیر شدیم..
اکرم و امین چه قدر سیب و انار داشتند
در سبد مهربانی شان و..
وکوکب خانم چه قدر مهمان نواز بود ..
و چه قدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کچه های کودکی را به
سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت!
و در زمانه ی که زمین درحال
گرم شدنه قلبمون یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته..
دیگر باران با ترانه نمیبارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم..
زرد شدیم..پژمردیم..
و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد..
و سالهاست وقتی پشت سرمان را
نگاه میکنیم جز ردپایی از خاطرات
خوش بچگی نمی یابیم و در ذهنمان
جز همهمه ...
زنگ تفریح طنین صدایی نیست..!
و امروز چقدر دلتنگ ان روزها ییم
و هرگز نفهمیدیم..
چرا برای بزرگ شدن این همه
بی تاب بودیم ...
۱۵.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.