سر می ڪشم در آینه، حـیرانم از خودم
سر می ڪشم در آینه، حـیرانم از خودم
بر من چه رفته است که پـنهانم از خودم؟
خود را مرور میڪنم و فڪر میکنم
من جز حدیث رنج چه میدانم از خودم؟
عمریست هر چه میڪشم از خویش میڪشم
باید دوباره روے بگردانم از خودم
آن رهبرم که گر چه همه رهروم شدند
برگشـته در هواے تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویـش بگویم که عاشـقم
تا کی همـیشه چـهره بپوشانم از خودم؟
هر روز میروم سر آن ڪوچه قدیم
آن قدر پرشتاب که که میمانم از خودم
شاید دگر نبیــنم اما برای توسـت
این آخرین ترانه که میخوانم از خودم
امروز چگونه از تو بگویم؟ چگونه؟آه!
چیزے ندارم از تو، پشیـمانم از خودم
#عاشقانه
#خاصترین
بر من چه رفته است که پـنهانم از خودم؟
خود را مرور میڪنم و فڪر میکنم
من جز حدیث رنج چه میدانم از خودم؟
عمریست هر چه میڪشم از خویش میڪشم
باید دوباره روے بگردانم از خودم
آن رهبرم که گر چه همه رهروم شدند
برگشـته در هواے تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویـش بگویم که عاشـقم
تا کی همـیشه چـهره بپوشانم از خودم؟
هر روز میروم سر آن ڪوچه قدیم
آن قدر پرشتاب که که میمانم از خودم
شاید دگر نبیــنم اما برای توسـت
این آخرین ترانه که میخوانم از خودم
امروز چگونه از تو بگویم؟ چگونه؟آه!
چیزے ندارم از تو، پشیـمانم از خودم
#عاشقانه
#خاصترین
۸.۶k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.