عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم
ای شاعرک شعر سرایم بغلم کن
تا بلکه ازین غصه درآیم، بغلم کن
من بسته به زنجیر نشستم به هوایت
زنجیر شکستست دوپایم بغلم کن
دستم بده دستان پراز شاخه گلت را
ای دست قشنگ تو عصایم بغلم کن
قلب من و تو دور نگشته است زمانی
مثل تو پر از مهر و وفایم بغلم کن
یک روز از این شهر به شهر تو گریزم
تا هیچ نفهمند کجایم بغلم کن
تا بلکه ازین غصه درآیم، بغلم کن
من بسته به زنجیر نشستم به هوایت
زنجیر شکستست دوپایم بغلم کن
دستم بده دستان پراز شاخه گلت را
ای دست قشنگ تو عصایم بغلم کن
قلب من و تو دور نگشته است زمانی
مثل تو پر از مهر و وفایم بغلم کن
یک روز از این شهر به شهر تو گریزم
تا هیچ نفهمند کجایم بغلم کن
۸.۶k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲