سر می کشم در آینه، حیرانم از خودم
سر می کشم در آینه، حیرانم از خودم
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟
خود را مرور میکنم و فکر میکنم
من جز حدیث رنج چه میدانم از خودم؟
عمریست هر چه میکشم از خویش میکشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم
آن رهبرم که گر چه همه رهروم شدند
برگشته در هوای تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویش بگویم که عاشقم
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم؟
از تن به تیغ عشق سرم را جدا نما
تا چهرهای دوباره برویانم از خودم
هر روز میروم سر آن کوچه قدیم
آن قدر پرشتاب که که میمانم از خودم
شاید دگر نبینم اما برای توست
این آخرین ترانه که میخوانم از خودم
امشب چگونه از تو بگویم؟ چگونه؟آه!
چیزی ندارم از تو، پشیمانم از خودم...
برای بودنت...
#عاشقانه
#خاص
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟
خود را مرور میکنم و فکر میکنم
من جز حدیث رنج چه میدانم از خودم؟
عمریست هر چه میکشم از خویش میکشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم
آن رهبرم که گر چه همه رهروم شدند
برگشته در هوای تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویش بگویم که عاشقم
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم؟
از تن به تیغ عشق سرم را جدا نما
تا چهرهای دوباره برویانم از خودم
هر روز میروم سر آن کوچه قدیم
آن قدر پرشتاب که که میمانم از خودم
شاید دگر نبینم اما برای توست
این آخرین ترانه که میخوانم از خودم
امشب چگونه از تو بگویم؟ چگونه؟آه!
چیزی ندارم از تو، پشیمانم از خودم...
برای بودنت...
#عاشقانه
#خاص
۱۰.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.