شهیدانه روز اعزام شهید عباس دانشگر داداش عباس
🌹🌹حکایت شهید🌹🌹
قراربودمن جمعی ازبرادران سپاه رابامینی بوس به به فرودگاه امام خمینی ببرم تابه سوریه اعزام شوند.
13رجب سال 1395روزولادت امیرالمومنین(علیه السلام)ونخستین روزاعتکاف بود. 2اردیبهشت
سرداراباذری وجمعی ازبچه های سپاه برای بدرقه اعزامی هاکنارمقبره شهداجمع شده بودند. جوی شادوصمیمی ایجادشده بود. بدرقه کنندگان بااعزامی هاخداحافظی کردندوبچه هاساک به دست سوارمینی بوس شدند. باهم میگفتندومی خندیدند.
بعضی هابه شوخی می گفتندکه عمودی میرویم وافقی برمی گردیم. عباس هم باخنده می گفت که خیالتان جمع باشد، ماراافقی برمی گردانند!
درمیانه راه عباس به بچه هاشکلات تعارف می کرد. به من هم تعارف کرد؛ اول برنداشتم گفت:«برنداری پشیمون می شیا😁!»
شیرینی شکلات آن روزرا؛ خبرشهادت عباس تلخ کرد•••••😔
منبع: کتاب لبخندی به رنگ شهادت
راوی: سعیدمولایی همکارشهید
شهیدعباس دانشگر
قراربودمن جمعی ازبرادران سپاه رابامینی بوس به به فرودگاه امام خمینی ببرم تابه سوریه اعزام شوند.
13رجب سال 1395روزولادت امیرالمومنین(علیه السلام)ونخستین روزاعتکاف بود. 2اردیبهشت
سرداراباذری وجمعی ازبچه های سپاه برای بدرقه اعزامی هاکنارمقبره شهداجمع شده بودند. جوی شادوصمیمی ایجادشده بود. بدرقه کنندگان بااعزامی هاخداحافظی کردندوبچه هاساک به دست سوارمینی بوس شدند. باهم میگفتندومی خندیدند.
بعضی هابه شوخی می گفتندکه عمودی میرویم وافقی برمی گردیم. عباس هم باخنده می گفت که خیالتان جمع باشد، ماراافقی برمی گردانند!
درمیانه راه عباس به بچه هاشکلات تعارف می کرد. به من هم تعارف کرد؛ اول برنداشتم گفت:«برنداری پشیمون می شیا😁!»
شیرینی شکلات آن روزرا؛ خبرشهادت عباس تلخ کرد•••••😔
منبع: کتاب لبخندی به رنگ شهادت
راوی: سعیدمولایی همکارشهید
شهیدعباس دانشگر
۲۵.۲k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.