My lovely neighbor part : 2
+ خب آبجی کوچیکه من هیچ وقت فکر نمیکردم ما قراره هم زمان تو به مخمصه بیفتیم
جيا هم جدیدا با دوست پسر نوازندش تموم کرده بود
÷ آره ولی فرقش اینه که من تو زندگیم حواس پرتیهای بیشتری نسبت به تو دارم این جوری نیست که من به جاستین فکر نکنم و ناراحت نباشم ولی خب میدونی نمایش هام اون قدر مشغولم میکنن که نتونم تو ناراحتی دست و پا بزنم
+ بهت گفتم که این جلسات درمان تلفنی رو انجام میدم درسته؟
جیا به جرعه نوشید و بعد سرش رو تکان داد
÷ نه!
+ آره من به روانشناس پیدا کردم که تخصصش ضربه های روحی به خاطر تموم شدن رابطه هاست ولی خب تو کاناداست به هر حال ما جلسات درمان تلفنی رو یک شب در هفته انجام میدیم
÷ کمکی هم میکنه؟
+ حرف زدن و در دو دل کردن همیشه کمک میکنه
÷ آره ولی ناراحت نشیا، تو اصلا به نظر بهتر نمیای به هر حال تو میتونی با کلیر یا من درد دل کنی لازم نیست پولات رو برای حرف زدن با یه غریبه هدر بدی
+ شب تنها زمان صحبت کردن من با هر کسیه تو شبها اجرا داری و کلیر برای این که نو عروس خوشبختی باشه داره خودکشی میکنه به علاوه ی این که اون هیچ وقت قلبش نشکسته اون گوش میکنه ولی درک نمیکنه
خواهر بزرگتر ما کلیر با بچه باحال دبیرستانش ازدواج کرده حتی وقتی که هر سه تای ما نزدیک ساوسالیتو (نام یک محله در سان فرانسیسکو) در حال بزرگ شدن بودیم من با جیا راحت تر بودم
وقتی ما به ساختمونم رسیدیم خواهرم روی یکی از نیمکتهای گوشه ی حیاط نشست
÷ بذار یه کم بشینیم قهوه هامون رو تموم کنیم
نگاه خیره اش از روی چمنها به همسایه ی من با نیم تنه ی لختش منحرف شد
÷ اوکی... اون جذاب با اون کلاهی که ریده تو قیافه اش کیه؟
+ مشکلت با اون کلاه چیه؟
÷ جاستین یکی میپوشید این دلیلیه که من عاشقشونم ناراحت کننده نیست؟
+ هست؟
÷ این از طرف دختریه که هنوز با پیراهن دوست پسر سابقش میخوابه
+ با این راحتم هیچ کاریم با جونگکوک نمیکنه
دروغ گفتم این چیزی بود که من به خودم از طرف جونگکوک اجازه داده بودم این ناراحتم میکرد ولی من در هر حال میپوشیدمش
÷ يس... اون پسر کیه؟
من اسم همسایه ام رو نمیدونستم ولی من قبلا به بار اون رو هنگام رنگ آمیزی دیوارهای بتونی که اطراف خونه رو گرفتند دیدم اون دیوارا مثل یه بوم نقاشی بزرگ بودن نقاشی اسپریش به هنر واقعی بود چیزی که مطمئنا مثل به دیوار نویسی ساده نبود اون به تلفیق استادانه از تصاویر ملکوتی و جغرافیایی بود این پسر رفته رفته کارهای هنری متفاوتی رو روی دیوار پیاده میکرد این به کار در حال پیشرفت بود من میتونستم حدس بزنم که اون برنامه داره تا جایی که مساحت دیوار اجازه بده رنگ کنه
اون در واقع تو ساختمون و تو خونه ی دیوار به دیوار من زندگی میکنه.
÷ اون داره چیکار میکنه اونا بهش اجازه انجامش رو میدن؟
+ من نمیدونم اولین باری که اون رو خارج از اینجا دیدم فکر کردم داره اینجا رو نابود میکنه ولی به نظر نمی اومد که کسی بخواد اهمیت بده یا متوقفش کنه اون هر روز به چیزی به دیوار اضافه میکنه در واقع این خیلی قشنگه ولی به شخصیتش نمیخوره پای
جیا قهوه اش رو فوت کرد و گفت
÷ منظورت چیه؟
+ اون خیلی مهربون نیست.
÷ باهاش حرف زدی؟
+ نه اون اخلاق دوستانه ای نداره من سعی کردم تا باهاش ارتباط چشمی برقرار کنم ولی اون از کنارم رد شد اون دو تا سگ داره و اونا واقعا قشنگن اونا همیشه در حال پارس کردنن اون سگها رو هر روز صبح به پیاده روی میبره
÷ شاید اون مثل به دانشمنده میدونی؟ اون با هنر خیلی خوبه یا شاید به نابغه باشه با اخلاق اجتماعی صفر چی بهشون میگن آسپرگر؟
+ نه معاشرت کردنش خوبه من اون رو در حال داد زدن سر چند نفر دیدم این پسر فقط اجتماعی نیست اون آسپرگر نداره فقط به نادونه
جیا ریز خندید
÷ به نظرم باید با چندتا ماف گرم جلوی خونه اش بری این به برخورد دوستانه است با اون شل میشه.... یا تو رو شل میکنه
های گایز اینم از پارت دوم همسایه دوستداشتنی من امیدوارم که خوشتون اومده باشه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید روح نباشید
ادامه رمان داخل کانال تلگرام گذاشته میشه عضو بشید و اونجا دنبالش کنید
https://t.me/+ufnKGMcZXaViN2E0
جيا هم جدیدا با دوست پسر نوازندش تموم کرده بود
÷ آره ولی فرقش اینه که من تو زندگیم حواس پرتیهای بیشتری نسبت به تو دارم این جوری نیست که من به جاستین فکر نکنم و ناراحت نباشم ولی خب میدونی نمایش هام اون قدر مشغولم میکنن که نتونم تو ناراحتی دست و پا بزنم
+ بهت گفتم که این جلسات درمان تلفنی رو انجام میدم درسته؟
جیا به جرعه نوشید و بعد سرش رو تکان داد
÷ نه!
+ آره من به روانشناس پیدا کردم که تخصصش ضربه های روحی به خاطر تموم شدن رابطه هاست ولی خب تو کاناداست به هر حال ما جلسات درمان تلفنی رو یک شب در هفته انجام میدیم
÷ کمکی هم میکنه؟
+ حرف زدن و در دو دل کردن همیشه کمک میکنه
÷ آره ولی ناراحت نشیا، تو اصلا به نظر بهتر نمیای به هر حال تو میتونی با کلیر یا من درد دل کنی لازم نیست پولات رو برای حرف زدن با یه غریبه هدر بدی
+ شب تنها زمان صحبت کردن من با هر کسیه تو شبها اجرا داری و کلیر برای این که نو عروس خوشبختی باشه داره خودکشی میکنه به علاوه ی این که اون هیچ وقت قلبش نشکسته اون گوش میکنه ولی درک نمیکنه
خواهر بزرگتر ما کلیر با بچه باحال دبیرستانش ازدواج کرده حتی وقتی که هر سه تای ما نزدیک ساوسالیتو (نام یک محله در سان فرانسیسکو) در حال بزرگ شدن بودیم من با جیا راحت تر بودم
وقتی ما به ساختمونم رسیدیم خواهرم روی یکی از نیمکتهای گوشه ی حیاط نشست
÷ بذار یه کم بشینیم قهوه هامون رو تموم کنیم
نگاه خیره اش از روی چمنها به همسایه ی من با نیم تنه ی لختش منحرف شد
÷ اوکی... اون جذاب با اون کلاهی که ریده تو قیافه اش کیه؟
+ مشکلت با اون کلاه چیه؟
÷ جاستین یکی میپوشید این دلیلیه که من عاشقشونم ناراحت کننده نیست؟
+ هست؟
÷ این از طرف دختریه که هنوز با پیراهن دوست پسر سابقش میخوابه
+ با این راحتم هیچ کاریم با جونگکوک نمیکنه
دروغ گفتم این چیزی بود که من به خودم از طرف جونگکوک اجازه داده بودم این ناراحتم میکرد ولی من در هر حال میپوشیدمش
÷ يس... اون پسر کیه؟
من اسم همسایه ام رو نمیدونستم ولی من قبلا به بار اون رو هنگام رنگ آمیزی دیوارهای بتونی که اطراف خونه رو گرفتند دیدم اون دیوارا مثل یه بوم نقاشی بزرگ بودن نقاشی اسپریش به هنر واقعی بود چیزی که مطمئنا مثل به دیوار نویسی ساده نبود اون به تلفیق استادانه از تصاویر ملکوتی و جغرافیایی بود این پسر رفته رفته کارهای هنری متفاوتی رو روی دیوار پیاده میکرد این به کار در حال پیشرفت بود من میتونستم حدس بزنم که اون برنامه داره تا جایی که مساحت دیوار اجازه بده رنگ کنه
اون در واقع تو ساختمون و تو خونه ی دیوار به دیوار من زندگی میکنه.
÷ اون داره چیکار میکنه اونا بهش اجازه انجامش رو میدن؟
+ من نمیدونم اولین باری که اون رو خارج از اینجا دیدم فکر کردم داره اینجا رو نابود میکنه ولی به نظر نمی اومد که کسی بخواد اهمیت بده یا متوقفش کنه اون هر روز به چیزی به دیوار اضافه میکنه در واقع این خیلی قشنگه ولی به شخصیتش نمیخوره پای
جیا قهوه اش رو فوت کرد و گفت
÷ منظورت چیه؟
+ اون خیلی مهربون نیست.
÷ باهاش حرف زدی؟
+ نه اون اخلاق دوستانه ای نداره من سعی کردم تا باهاش ارتباط چشمی برقرار کنم ولی اون از کنارم رد شد اون دو تا سگ داره و اونا واقعا قشنگن اونا همیشه در حال پارس کردنن اون سگها رو هر روز صبح به پیاده روی میبره
÷ شاید اون مثل به دانشمنده میدونی؟ اون با هنر خیلی خوبه یا شاید به نابغه باشه با اخلاق اجتماعی صفر چی بهشون میگن آسپرگر؟
+ نه معاشرت کردنش خوبه من اون رو در حال داد زدن سر چند نفر دیدم این پسر فقط اجتماعی نیست اون آسپرگر نداره فقط به نادونه
جیا ریز خندید
÷ به نظرم باید با چندتا ماف گرم جلوی خونه اش بری این به برخورد دوستانه است با اون شل میشه.... یا تو رو شل میکنه
های گایز اینم از پارت دوم همسایه دوستداشتنی من امیدوارم که خوشتون اومده باشه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید روح نباشید
ادامه رمان داخل کانال تلگرام گذاشته میشه عضو بشید و اونجا دنبالش کنید
https://t.me/+ufnKGMcZXaViN2E0
- ۴۴۱
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط