روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد
روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد
و گفت:
خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن!
شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد،
ولی خیلی وقت ندارم.
باید دوستانی پیدا کنم و بسیار
چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: فقط چیزهایی را که
اهلی کنی می توانی بشناسی.
آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز
را ندارند.
همه چیزها را ساخته و آماده از
فروشنده ها می خرند.
ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد
آدمها دیگر دوستی ندارند.
تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن!
و گفت:
خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن!
شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد،
ولی خیلی وقت ندارم.
باید دوستانی پیدا کنم و بسیار
چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: فقط چیزهایی را که
اهلی کنی می توانی بشناسی.
آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز
را ندارند.
همه چیزها را ساخته و آماده از
فروشنده ها می خرند.
ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد
آدمها دیگر دوستی ندارند.
تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن!
۱۰.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.