اجرای زنده لبه تیغ
پرده اول:احسان خواجه امیری را دوست داشتم. از همان اولین اجراهایش...
شاید تنها صدایی است که خسته ام نمیکند...
با عاشقانه هایش خاطره دارم...
و کافیست یک جا، در اوج شلوغی و روزمرگی هایم آهنگی از این آلبوم اجرا شود تا مرا پرت کند به گذشته های دور...
خیلی دور...
پرده دوم:
وقتی درست میانه یک ماجرا به خودت می آیی و میبینی بازی همان بازی است فقط آدمش عوض شده از اینکه بازی نخورده ای دچار احساسات متناقضی میشوی...
پرده سوم:
آدمها فکر میکنند که همیشه ماندن و تحمل کردن فداکاری است...
گاهی باید با رفتنت کسی را که دوست ندارد، از خواب بیرون بکشی...
گاهی با ترحم به کسی در حق دیگران و خود او ظلم میکنیم...
شاید تنها صدایی است که خسته ام نمیکند...
با عاشقانه هایش خاطره دارم...
و کافیست یک جا، در اوج شلوغی و روزمرگی هایم آهنگی از این آلبوم اجرا شود تا مرا پرت کند به گذشته های دور...
خیلی دور...
پرده دوم:
وقتی درست میانه یک ماجرا به خودت می آیی و میبینی بازی همان بازی است فقط آدمش عوض شده از اینکه بازی نخورده ای دچار احساسات متناقضی میشوی...
پرده سوم:
آدمها فکر میکنند که همیشه ماندن و تحمل کردن فداکاری است...
گاهی باید با رفتنت کسی را که دوست ندارد، از خواب بیرون بکشی...
گاهی با ترحم به کسی در حق دیگران و خود او ظلم میکنیم...
۹۰.۵k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.