عاشقانه های شبنم

گفتم عطرت را به دست کدام واژه می‌سپاری تا گاه‌گاهی هوای دلتنگی‌ام را دریا دریا دریابد؟
با بغض به ابرهای دوردست آسمان نگریست و گفت باران؛
گفتم تو را دوباره کی خواهم دید؟
با اشک در آغوشم گرفت و گفت مرا پس از این در نغمه‌ی قمریان دلتنگ و در خش‌خش برگ‌های پاییزی و در خاطره های باهم بودن‌مان خواهی دید...
باد وزید و توفان شد و گیسوان بید مجنون پریشان شد و پرده‌ بهم ریخت و تمام یاس‌های سپید پشت پنجره با من به گریه افتادند...
برگشتم که بگویم نرو اما در باز بود و جای خالی‌اش غمگنانه‌ترین شعر جهان را فریاد می‌زد..
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط