درون حنجرهام قارچهای زهر

‏درونِ حنجره‌ام قارچ‌های زهر
روییده‌ست،
دهانم از خزه انباشته‌ست
و در نگاهم
آواز حسرتی‌ست
که استخوانم را می‌ترکاند؛
ببار بر من ای ابر،
ببار
که بردباری ویرانم کرده است...
دیدگاه ها (۰)

خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را...[<]#و_دیگر_هیچ

دیدم که آدمی می تواند شفای آدمی شود...

ضعیفم.. بسیار ضعیف و ناتوان.. سست عنصر.. مفلوک.. درمانده.. ض...

وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بودو در تمام شه...

افتخار ربوده شدننور ماه به آرامی به جای جای راهروی بزرگ می‌ت...

داری سوپرایزم رو خراب میکنی..!

فقط کنار تو..!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط