فصل دو من هفت تا ددی دارم🚫❤
#part_4
یوری:بروگمشو
ایشی گفتم و گوشی رو قطع کردم دل توی دلم نبود و بازم تپش قلب گرفته بودم
.... دو ساعت بعد ....
یه لباس ساحلی گشاد پوشیدم تا یکم برآمدگی شکمم دیده نشه عین یه خواب بود من یه ورژن کوچیک از ددیام توی شکمم داشتم
جیغی زدم و یکم بالا پایین پریدم اما با صدای در سریع به سمت پایین دویدم و در رو باز کردم
با دیدن ددی جین توی بقلش پریدم و محکم بقلش کردم که محکم فشارم داد
من:خوش اومدین
از توی بقلش به عقب نگاه کردم که بقیه ددی یا رو دیدم که با چهره ناراضی نگام میکنن
من:ایششششش حسودا
ددی کوک جلو اومد و لبام رو بوسید و گفت:حسودم خودتی
از بقل ددی جین منو گرفت و داخل برد و بعد بوسه بارون کردنم پرسید:چخبر فسقلی؟!
همه رو مبلا نشسته بودن از توی بقلش پاشدم و توی بقل ددی نامجون نشستم و گفتم:یه سوال دالم
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
یوری:بروگمشو
ایشی گفتم و گوشی رو قطع کردم دل توی دلم نبود و بازم تپش قلب گرفته بودم
.... دو ساعت بعد ....
یه لباس ساحلی گشاد پوشیدم تا یکم برآمدگی شکمم دیده نشه عین یه خواب بود من یه ورژن کوچیک از ددیام توی شکمم داشتم
جیغی زدم و یکم بالا پایین پریدم اما با صدای در سریع به سمت پایین دویدم و در رو باز کردم
با دیدن ددی جین توی بقلش پریدم و محکم بقلش کردم که محکم فشارم داد
من:خوش اومدین
از توی بقلش به عقب نگاه کردم که بقیه ددی یا رو دیدم که با چهره ناراضی نگام میکنن
من:ایششششش حسودا
ددی کوک جلو اومد و لبام رو بوسید و گفت:حسودم خودتی
از بقل ددی جین منو گرفت و داخل برد و بعد بوسه بارون کردنم پرسید:چخبر فسقلی؟!
همه رو مبلا نشسته بودن از توی بقلش پاشدم و توی بقل ددی نامجون نشستم و گفتم:یه سوال دالم
نویسنده: #ANIL
@dady_2021
۳۴.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.