پروانه سیاه من؛
پروانه سیاه من؛
پاییز با تمام وجودش دوبار پدیدار شد پاییزی که دوست داشتم با تو سپری کنم روزی که متولد شدم و خواهان بودن تو بودم اما چه کنم که نیستی ولی اکنون در ذهنم قلبم روحم دارمت هنوز وجودم پر است از خاطرات تو
مرد فرانسوی تو پاریس را با تو دوست دارد
در نگاهم هنوز آن پروانه های قهوی با بال های ظریف وجود دارد هنوز عطر تنت از وجودم پاک نشده
هنوز هم به یاد تو گیتار مینوازم انقدر مینوازم که دیوار های اتاقم هم از عشقم نسبت به تو آگاه شدن
هنوزم هم خواب دلبر شیرینم را میبینم کابوس های که گاه به گاه به سراغم می آید اما چه کابوس دلنشینی کاش حتی در بیداری هم بودی
نام تو تا لحظه مرگ در رگ هایم جاری میماند
پاییز با تمام وجودش دوبار پدیدار شد پاییزی که دوست داشتم با تو سپری کنم روزی که متولد شدم و خواهان بودن تو بودم اما چه کنم که نیستی ولی اکنون در ذهنم قلبم روحم دارمت هنوز وجودم پر است از خاطرات تو
مرد فرانسوی تو پاریس را با تو دوست دارد
در نگاهم هنوز آن پروانه های قهوی با بال های ظریف وجود دارد هنوز عطر تنت از وجودم پاک نشده
هنوز هم به یاد تو گیتار مینوازم انقدر مینوازم که دیوار های اتاقم هم از عشقم نسبت به تو آگاه شدن
هنوزم هم خواب دلبر شیرینم را میبینم کابوس های که گاه به گاه به سراغم می آید اما چه کابوس دلنشینی کاش حتی در بیداری هم بودی
نام تو تا لحظه مرگ در رگ هایم جاری میماند
۱.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۳