سلام
سلام
یکی در نماز خانه بیمارستان داشت آواز میخواند با سوز نمی دانم چرا ولی خیلی به دلم نشست
پشت در نشستم وبا تمام دل خوشی ام برایش دعا کردم وقتی بیرون آمد
انگار حاله ای از نور دوروبرش پر بود
خانم که کنارم نشسته بود به زبان آمد گفت از موقع ای که قلب آن پرستار رابه بچه ام دادن هرروز می آید ودر نماز خانه بعداز نماز این آهنگ را میخواند
یکی در نماز خانه بیمارستان داشت آواز میخواند با سوز نمی دانم چرا ولی خیلی به دلم نشست
پشت در نشستم وبا تمام دل خوشی ام برایش دعا کردم وقتی بیرون آمد
انگار حاله ای از نور دوروبرش پر بود
خانم که کنارم نشسته بود به زبان آمد گفت از موقع ای که قلب آن پرستار رابه بچه ام دادن هرروز می آید ودر نماز خانه بعداز نماز این آهنگ را میخواند
۴.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.