فیک:انتقام عشق
فیک:انتقام عشق
part³
مردمیخواست حرف بزنه که صدای رئیسش مانع اینکار شد
جونگکوکپایین آمده بود و تمام این مدت شاهد مکالمه نگهبان و دختر بود
دخترک داشت به جونگکوک نگاه میکرد؛ جئون مردی جذابی بود؛ قدی بلند،اندامی عضله ای،استایل زیبا،اخلاق خوب با آدمای صمیمی و صورت زیبا
جونگکوک بسیار نکته زیبایی دیگری داشت که نمیشد به زبون آورد و این باعث میشد که طرف به جونگکوک خیره بمونه
دختر داشت به جونگکوک نگاه میکرد که جونگکوک جواب چه مین را داد...
_میخوای بدونی چرا اینجایی؟(سرد،نگاه خنثی)
+اعممم...اره
_مثل اینکه از هیچی خبر نداری(سرد،نگاه خنثی)
+از چی خبر ندارم؟
_باباجونت یه قاتل که بچه های بیچاره رو یتیم میکنه؛عجیبه که تو پیش باباتی(سرد،نگاه خنثی)
+حق نداری به بابای من بگی عاقل(اخم)
_باشه نمیگم ولی بگو بجاش چی بگم(سرد،نگاه خنثی)
(جونگکوک میره سمت سِلول چه مین و روبهروی سِلول وایمیسه؛دست های جونگکوک توی جیبشه)
_هاا..به باباجونت چی بگم؟میکروب،خرفت،سادیسمی،اشغال کله،انگل،عوضی،هَپَلی،یول اصلا اینارو ول کن حرومزاده بیشتر بهش میخوره(سرد،نگاه خنثی)
+بفهمچی داری میگی حق نداری بهش بگی حرومزداره(عصبی با داد)
_خفه شو(داد)
_به چه جرعتی سرمن داد میزنی(داد)
+عوضی تو کی هستی که به بابای من میگی حرومزاده..هاااا(داد)
(جونگکوک میره نزدیک و از لایی میله های سِلول دستش رو میبره داخل و با یه دستش یَقه ای لباس چه مین رو میگره و میچسبونتش به میله ها)
_حرف دهنتو بفهمم حروم، تو هم مثل باباتی،هیج فرقی باهاش نداری،همتون حرومزاده اید(داد)
(چه مین توی همون حالتی که جونگکوک، چه مین رو گرفته بود؛ چه مین با دوتا دستش یَقه جونگکوک رو میگره و میگه)
+تو به من میگی حروم؟ فکر کردی خودت خیلی آدمی؟ ببین چجوری داری اینارو عذاب میدی(داد)
_میخواست باباجونت باهام اینکارو نکنه(داد)
+بابای من چیکار کرده مگه؟(داد)
_منو یتیم کرد، مامانمو ازمگرفت، کل خانواده منو ازم گرفت، تقصیر بابای حرومزاده توعه که من اینجوری شدم(داد)
+....(چه مین هیچینمیگه و اونطوری که محکم یَقه ای جونگکوک رو گرفته بود یکم شل میکنه)
_چی شد ساکت شدی؟تازه فهمیدی چه بابای حرومزاده ای داری(داد)
(جونگکوک یَقه ای چه مین رو محکممیگره و محکم میچسپوبه به میله ها)
_جواب منو بده؟(داد)
_فهمیدی چرا اینجوری ام(داد)
+هیچ ربطی نداره(آروم)
_چی؟
+هیچ ربطی به وضع تو نداره
_معلوم هست چی میگی
+بابای منم اینکارو کرده باشه بازم تقصیر خودته که اینجوری شدی
(جونگکوک یَقه ای چه مین رو ول میکنه و میره اونطرف و بلند میخنده)
نویسندا: شرمنده فحش بود توی فیک؛ دیگه فیک دیگه واقعی نیست
continues...
ادامه دارد...
part³
مردمیخواست حرف بزنه که صدای رئیسش مانع اینکار شد
جونگکوکپایین آمده بود و تمام این مدت شاهد مکالمه نگهبان و دختر بود
دخترک داشت به جونگکوک نگاه میکرد؛ جئون مردی جذابی بود؛ قدی بلند،اندامی عضله ای،استایل زیبا،اخلاق خوب با آدمای صمیمی و صورت زیبا
جونگکوک بسیار نکته زیبایی دیگری داشت که نمیشد به زبون آورد و این باعث میشد که طرف به جونگکوک خیره بمونه
دختر داشت به جونگکوک نگاه میکرد که جونگکوک جواب چه مین را داد...
_میخوای بدونی چرا اینجایی؟(سرد،نگاه خنثی)
+اعممم...اره
_مثل اینکه از هیچی خبر نداری(سرد،نگاه خنثی)
+از چی خبر ندارم؟
_باباجونت یه قاتل که بچه های بیچاره رو یتیم میکنه؛عجیبه که تو پیش باباتی(سرد،نگاه خنثی)
+حق نداری به بابای من بگی عاقل(اخم)
_باشه نمیگم ولی بگو بجاش چی بگم(سرد،نگاه خنثی)
(جونگکوک میره سمت سِلول چه مین و روبهروی سِلول وایمیسه؛دست های جونگکوک توی جیبشه)
_هاا..به باباجونت چی بگم؟میکروب،خرفت،سادیسمی،اشغال کله،انگل،عوضی،هَپَلی،یول اصلا اینارو ول کن حرومزاده بیشتر بهش میخوره(سرد،نگاه خنثی)
+بفهمچی داری میگی حق نداری بهش بگی حرومزداره(عصبی با داد)
_خفه شو(داد)
_به چه جرعتی سرمن داد میزنی(داد)
+عوضی تو کی هستی که به بابای من میگی حرومزاده..هاااا(داد)
(جونگکوک میره نزدیک و از لایی میله های سِلول دستش رو میبره داخل و با یه دستش یَقه ای لباس چه مین رو میگره و میچسبونتش به میله ها)
_حرف دهنتو بفهمم حروم، تو هم مثل باباتی،هیج فرقی باهاش نداری،همتون حرومزاده اید(داد)
(چه مین توی همون حالتی که جونگکوک، چه مین رو گرفته بود؛ چه مین با دوتا دستش یَقه جونگکوک رو میگره و میگه)
+تو به من میگی حروم؟ فکر کردی خودت خیلی آدمی؟ ببین چجوری داری اینارو عذاب میدی(داد)
_میخواست باباجونت باهام اینکارو نکنه(داد)
+بابای من چیکار کرده مگه؟(داد)
_منو یتیم کرد، مامانمو ازمگرفت، کل خانواده منو ازم گرفت، تقصیر بابای حرومزاده توعه که من اینجوری شدم(داد)
+....(چه مین هیچینمیگه و اونطوری که محکم یَقه ای جونگکوک رو گرفته بود یکم شل میکنه)
_چی شد ساکت شدی؟تازه فهمیدی چه بابای حرومزاده ای داری(داد)
(جونگکوک یَقه ای چه مین رو محکممیگره و محکم میچسپوبه به میله ها)
_جواب منو بده؟(داد)
_فهمیدی چرا اینجوری ام(داد)
+هیچ ربطی نداره(آروم)
_چی؟
+هیچ ربطی به وضع تو نداره
_معلوم هست چی میگی
+بابای منم اینکارو کرده باشه بازم تقصیر خودته که اینجوری شدی
(جونگکوک یَقه ای چه مین رو ول میکنه و میره اونطرف و بلند میخنده)
نویسندا: شرمنده فحش بود توی فیک؛ دیگه فیک دیگه واقعی نیست
continues...
ادامه دارد...
۸.۶k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.