سفر
🍒باور کنید بال و پری را که داشتم
بردوش خود غم ِسفری را که داشتم
پیغمبری شدم که فدای دلش نکرد
مهر و محبت پدری را که داشتم
نوحم دچار شک !که چه باید کند غم ِ-
- بی آبروئی ِ پسری را که داشتم
در سینه ام هوای تو سرخورده می کند -
از خویش روح دربه دری را که داشتم
حتی زبان شعر به دوشش نمی کشد
خون جگر وَچشم تری را که داشتم
شاعر شدم دوباره بمیرانم از غمت
درسینه شمع شعله وری را که داشتم
نفرین به آسمان و زمینی که بسته است
تنها ترین امید ِدری را که داشتم🍒🌱
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
بردوش خود غم ِسفری را که داشتم
پیغمبری شدم که فدای دلش نکرد
مهر و محبت پدری را که داشتم
نوحم دچار شک !که چه باید کند غم ِ-
- بی آبروئی ِ پسری را که داشتم
در سینه ام هوای تو سرخورده می کند -
از خویش روح دربه دری را که داشتم
حتی زبان شعر به دوشش نمی کشد
خون جگر وَچشم تری را که داشتم
شاعر شدم دوباره بمیرانم از غمت
درسینه شمع شعله وری را که داشتم
نفرین به آسمان و زمینی که بسته است
تنها ترین امید ِدری را که داشتم🍒🌱
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
۸.۷k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲