آاااای که دلم تنگ می شود برای تو و غرورم اجازه نمی دهد سر
آاااای که دلم تنگ میشود برای تو و غرورم اجازه نمیدهد سراغت را بگیرم و خوب میدانم دارم چقدر اشتباه میکنم که حالا، همین حالا که دلم دیوانهوار برای تو تنگ شده و گنجشکهای سرکش خیالم، هوای شاخههای احساس تو را کرده، کنار میایستم و وانمود میکنم که برایم اهمیتی ندارد کجایی، در چه حالی و داری چه کار میکنی...
اما مهم است، مهم است که بدانی من در شلوغترین حالات زیستنم، اولین چیزی که به آن فکر میکنم، تویی!
مهم است که بدانی آنقدر دوستت دارم که حوصله ندارم حتی در نبودنت، با آدمهای دیگر ارتباط برقرار کنم و در نهایت شلوغیِ جهانم، تنها و بیپناه، در انتظار ماندهام تا تو از راه برسی و مثل روزهای اول دوستم داشته باشی...
مهم است... مهم است که بدانی همین لحظه، چقدر دلم برای تو و حرف زدنِ با تو تنگ شده!
اما مهم است، مهم است که بدانی من در شلوغترین حالات زیستنم، اولین چیزی که به آن فکر میکنم، تویی!
مهم است که بدانی آنقدر دوستت دارم که حوصله ندارم حتی در نبودنت، با آدمهای دیگر ارتباط برقرار کنم و در نهایت شلوغیِ جهانم، تنها و بیپناه، در انتظار ماندهام تا تو از راه برسی و مثل روزهای اول دوستم داشته باشی...
مهم است... مهم است که بدانی همین لحظه، چقدر دلم برای تو و حرف زدنِ با تو تنگ شده!
۱۸.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲