حسرت

حسرت
Part:9
"ویو کوک"
دا یون خواب بود کنارش نشسته بودمو موهاشو نوازش میکردم.
اون واقعا زیبا بود. کاش مال من بود:)!
دوستش داشتم. با تموم سلولای بدنم میپرستمش:)
که یهو چشام گرم شد و سیاهی مطلق...!
"صبح"
"ویو دا یون"
چشام و باز کردم. با صورت کیوت خاب کوک مواجه شدم.
اون واقعا بی نظیر بود!
ولی واقعا زیادیه اگه بگم باهام رل بزن وات اصن چی میگم من؟!
بلند شدم رفتم دسشویی و رفتم تو آشپز خونه آب گرفتم رفتم تو اتاق داشتم قرصامو میخوردم که یهو برخورد دستی رو روی رون پاهام حس کردم نگاه کردم دیدم دستای کوکه چشام داشت از کاسه بیرون میزد که یهو هایون اومد داخل اتاق
وای الان چجوری توضیح بدم اشتباه شد!
هایون:آمم فکر کنم مزاحم شدم'خنده'
دا یون:کوک بلندشووو دستت رو رون پام چیکار میکنهه
کوک:چیه؟دست تو روی رون پامه؟!'خابالو'
دا یون:کوک بلندشو وگرنه میکشمت!
کوک:عه ممنونم'چند ثانیه بعد'الفرارررر کومککک
دا یون:اوف
هایون:بهتری؟
دا یون:هعی اره خوبم
هایون:هعی خوش گذشت؟'خنده'
دا یون:خفه شو'اخم'
کوک:بگو قلق اخمات چیههه؟؟؟'خنده'
دا یون:دهن منو باز نکننن جونگ سو میزنمتااا
جونگ سو: بابا شماها دعوا دارین به من چه؟'پوکر'
دا یون:اصن وجودت مشکله
جونگ سو:پدصگ عنتر
دا یون:خودتی با دوست دخترت
هایون:بیشورررر
دا یون:خو مکه تو دوست دخترشی؟!
وایسا بینم نکنه تو دوست دخترشیییییی'داد'
هایون:آره دوست دخترشم خو
دا یون:پدصگ عنتر 'اخم'
کوک:بگو قلق اخمات چیههه؟'خنده'
جونگ سو:از من اصکی نرو
دا یون:تو اول گوه نخور
جونگ سو:-_-
کوک:اوف گشنمه
دا یون:'خنده شیطانی'
کوک:نه
دا یون:آره
کوک:نه
دا یون:آره
کوک:نهههههه الفرارر
دا یون:بیا بخورش خبببب
کوک:بابا من موچی دوست ندارممم
دا یون:ببباااایددد بخوریییی