آنقدر در مغزم با خودم حرف زدم که اگر آنها را مینوشتم کتا

آنقدر در مغزم با خودم حرف زدم که اگر آنها را می‌نوشتم کتابی میشد بنام تمایل به خاموشی در پس ذهنی ناارام😔😔😔
دیدگاه ها (۰)

برای قصه ای که ساختی پایان نیاوردی سلام ای ابر نازا پس چرا ب...

خدا وندا اگر عاشق شدی روزی شدی تنها. نبودت هیچ دلسوزی به یاد...

خدایا گر عزیزیت را کس دیگر به مستی در بغل گیرد تو آیا همچنان...

دلم گنجینه ی صد رنج ودردهخوراک شو و روزم آه سرده مث هیمه ی ب...

انقدر با خودم حرف زدم🛐🛐🛐🛐واییییی ۲۰۰تایی شدیممممممبارکهههه ه...

بخاطر داشتم به خودم اسیب میزدم ..‌دستم می‌لرزید چون مغزم دیگ...

ناز چشمت می خرم، بایدبمانی پیش من....دم به دم عاشق ترم، باید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط