ویکوک دو پارتی
ویکوک دو پارتی
تهیونگ داشت رانندگی میکرد و کوک روی صندلیه پشت خوابش برده بود
(ویو تهیونگ)
این پسر خیلی عجیبه واقعا هیچوقت نمیخواد درک کنه که نباید زیاد ابجو بخوره حالا واسه ما شاخ شده میره شامپاین میخره
اون واقعا دیوونس
بعد از نیم ساعت رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم و رفتم تا کوک رو که غرق خواب بود بغل کنم اه اه بوی الکل میداد بغلش کردمو بردمش روی تخت وقتی بهش دقت کردم دیدم مژه هاش خیسه... بعد اون دعوایی که من کردم مطمعناً خودمم بودم گریه میکردم
لباس کوک رو عوض کردمو کنارش خوابیدم صبح که بلند شدم دیدم روی تخت نیست واقعا عجیبه این پسر که هیچوقت این موقع بلند نمیشد.!؟
لباسامو عوض کردمو رفتم w.c بعد از w.c شروع کردم زیر و رو کردن خونه که بالاخره کوک رو زیر تخت پیدا کردم
از زیر تخت کشیدمش بیرون و با تعجب بهش نگاه کردم
(علامت کوک + علامت تهیونگ&)
&چرا زیر تخت بودی؟؟
+چ... چون میترسیدم دوباره دعوام کنی
&واقعا اینقدر ازم میترسی؟؟
+من فقط کمی مست کردم کار بدی که نکردم
&کار بدی نکردی؟؟ نزدیک بود رابطمون رو خراب کنی( تیکه اخر رو با داد گفت)
+وقتی خاطره های خوب برام درست نمیکنی مجبورم مست کنم تا حالم بهتر شه ( اینم کلا با داد گفت)
راست میگه من این چند روز اصلا بهش اهمیت ندادم و فقط به فکر خودم بودم اون حق داشت ولی به هر حال کار بدی کرد
&ولی به هر حال کار بدی کردی تو میتونستی به من بگی که بیشتر بهت اهمیت بدم
+این واقعا بی انصافیه من نمیتونم بهت بگم که بهم توجه کنی چون هرکی ندونه فکر میکنه من کمبود محبت دارم.... تو خودت باید اینو بفهمی که من نیاز به توجه دارم
محکم کوک رو بغل کردم صدای گریه کردنش تو گوشم میپیچید
تهیونگ داشت رانندگی میکرد و کوک روی صندلیه پشت خوابش برده بود
(ویو تهیونگ)
این پسر خیلی عجیبه واقعا هیچوقت نمیخواد درک کنه که نباید زیاد ابجو بخوره حالا واسه ما شاخ شده میره شامپاین میخره
اون واقعا دیوونس
بعد از نیم ساعت رسیدیم خونه از ماشین پیاده شدم و رفتم تا کوک رو که غرق خواب بود بغل کنم اه اه بوی الکل میداد بغلش کردمو بردمش روی تخت وقتی بهش دقت کردم دیدم مژه هاش خیسه... بعد اون دعوایی که من کردم مطمعناً خودمم بودم گریه میکردم
لباس کوک رو عوض کردمو کنارش خوابیدم صبح که بلند شدم دیدم روی تخت نیست واقعا عجیبه این پسر که هیچوقت این موقع بلند نمیشد.!؟
لباسامو عوض کردمو رفتم w.c بعد از w.c شروع کردم زیر و رو کردن خونه که بالاخره کوک رو زیر تخت پیدا کردم
از زیر تخت کشیدمش بیرون و با تعجب بهش نگاه کردم
(علامت کوک + علامت تهیونگ&)
&چرا زیر تخت بودی؟؟
+چ... چون میترسیدم دوباره دعوام کنی
&واقعا اینقدر ازم میترسی؟؟
+من فقط کمی مست کردم کار بدی که نکردم
&کار بدی نکردی؟؟ نزدیک بود رابطمون رو خراب کنی( تیکه اخر رو با داد گفت)
+وقتی خاطره های خوب برام درست نمیکنی مجبورم مست کنم تا حالم بهتر شه ( اینم کلا با داد گفت)
راست میگه من این چند روز اصلا بهش اهمیت ندادم و فقط به فکر خودم بودم اون حق داشت ولی به هر حال کار بدی کرد
&ولی به هر حال کار بدی کردی تو میتونستی به من بگی که بیشتر بهت اهمیت بدم
+این واقعا بی انصافیه من نمیتونم بهت بگم که بهم توجه کنی چون هرکی ندونه فکر میکنه من کمبود محبت دارم.... تو خودت باید اینو بفهمی که من نیاز به توجه دارم
محکم کوک رو بغل کردم صدای گریه کردنش تو گوشم میپیچید
۲۲.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.