فیک: گودال
فیک: گودال
part⁴⁵
صدای مشت و لقد های که به هم میزدن کل فضای آرام شب را در بر گرفته بود
دختر سعی جدا کردنشان داشت ولی بدن ظریفش در برابر آنها هیچ بود
ماشینی نزدیک عمارت شد و پسرا از آن خارج شدن
با دیدن جونگکوک در حال دعوا سریع نزدیکشون و به زور جداشون کردن
" ولم کنید ، باید حساب این حرومزاده برسم "jk
(دوستان این فیکه و واقعیت نداره توی دنبال وقعی اینطوری نیستن)
" میکشمت عوضی "suga
" بسه (بلند) "V
صدای بلند تهیونگ در خیابان پیچید و همه جا ساکت شد
" معلوم هست چه مرگتونه؟ "V
نگاهش سمت شوگا چرخید
" تو کی هستی؟ "V
بازو از دست های جین خارج کرد
" من دوست پسرم ا.ت اَم "suga
نگاهشو سمت ا.ت چرخید
" چیییی؟(بلند) "
( تهیونگ ، جیمین و جین همزمان میگن )
_عمارت_
همه گی روی مبل نشسته بودن و با حوله موهای سرشتان را خشک میکردن
سکوت زجر آوری کل عمارت اشغال کرده بود
دختر توی اون فضا احساس خفگی میکرد و هر ثانیه ای که میگذشت استرس بیشتر تنشو به لرز میآورد
تهیونگ با لحنی سرد سکوت را شکست
" رابطهات با ا.ت چی؟ "V
" دَم در گفتم دوست پسرشم ، نیاز به تکرار داره! "suga
" اعم شوگا دوست پسرم قبلی منه ، الان رابطه ای با هم نداریم "a.t
" چرا میگی دوست پسرشی وقتی مال گذشته اس! "jin
" دوباره قراره بشم "suga
" همچین اتفاقی قرار نیست بیوفته "jk
" تو یکی دهنتو ببیند "suga
" باید بکشمت تا دست از این زر زر کردنات برداری؟! "jk
" دوتاتون خفه خون بگیرید (بلند) "V
دستش روی صورتش کشید و نفسشو بیرون داد و با لحنی ملایم ادامه داد
" تا اونجای که فهمیدم رابطه ای شما دوتا مربوط میشه به گذشته و الان هیچ ارتباطی ندارید ... "V
نگاهشو به چشمای شوگا داد
" چرا اینجا بودی داشتی با جونگکوک دعوا میکردی؟ "V
part⁴⁵
صدای مشت و لقد های که به هم میزدن کل فضای آرام شب را در بر گرفته بود
دختر سعی جدا کردنشان داشت ولی بدن ظریفش در برابر آنها هیچ بود
ماشینی نزدیک عمارت شد و پسرا از آن خارج شدن
با دیدن جونگکوک در حال دعوا سریع نزدیکشون و به زور جداشون کردن
" ولم کنید ، باید حساب این حرومزاده برسم "jk
(دوستان این فیکه و واقعیت نداره توی دنبال وقعی اینطوری نیستن)
" میکشمت عوضی "suga
" بسه (بلند) "V
صدای بلند تهیونگ در خیابان پیچید و همه جا ساکت شد
" معلوم هست چه مرگتونه؟ "V
نگاهش سمت شوگا چرخید
" تو کی هستی؟ "V
بازو از دست های جین خارج کرد
" من دوست پسرم ا.ت اَم "suga
نگاهشو سمت ا.ت چرخید
" چیییی؟(بلند) "
( تهیونگ ، جیمین و جین همزمان میگن )
_عمارت_
همه گی روی مبل نشسته بودن و با حوله موهای سرشتان را خشک میکردن
سکوت زجر آوری کل عمارت اشغال کرده بود
دختر توی اون فضا احساس خفگی میکرد و هر ثانیه ای که میگذشت استرس بیشتر تنشو به لرز میآورد
تهیونگ با لحنی سرد سکوت را شکست
" رابطهات با ا.ت چی؟ "V
" دَم در گفتم دوست پسرشم ، نیاز به تکرار داره! "suga
" اعم شوگا دوست پسرم قبلی منه ، الان رابطه ای با هم نداریم "a.t
" چرا میگی دوست پسرشی وقتی مال گذشته اس! "jin
" دوباره قراره بشم "suga
" همچین اتفاقی قرار نیست بیوفته "jk
" تو یکی دهنتو ببیند "suga
" باید بکشمت تا دست از این زر زر کردنات برداری؟! "jk
" دوتاتون خفه خون بگیرید (بلند) "V
دستش روی صورتش کشید و نفسشو بیرون داد و با لحنی ملایم ادامه داد
" تا اونجای که فهمیدم رابطه ای شما دوتا مربوط میشه به گذشته و الان هیچ ارتباطی ندارید ... "V
نگاهشو به چشمای شوگا داد
" چرا اینجا بودی داشتی با جونگکوک دعوا میکردی؟ "V
۱۲.۸k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.