روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست نازنین
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی
دوستت دارم دوستت دارم،
دلت را میبویند دلت را میبویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد،
روزگار غریبیست ...
روزگار غریبیست نازنین،
روزگار غریبیست نازنین آن که بر
در میکوبد شباهنگام به کشتن چراغ
آمده است،
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد ،
به اندیشیدن خطر مکن ،
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد،
روزگار غریبیست روزگار
غریبیست نازنین،
نمانده در دلم دگر توان دوری ،
چه سود از این سکوت و آه از این
صبوری، تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد ،
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
دهانت را میبویند مبادا گفته باشی
دوستت دارم دوستت دارم،
دلت را میبویند دلت را میبویند
مبادا شعله ای در آن نهان باشد،
روزگار غریبیست ...
روزگار غریبیست نازنین،
روزگار غریبیست نازنین آن که بر
در میکوبد شباهنگام به کشتن چراغ
آمده است،
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد ،
به اندیشیدن خطر مکن ،
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد،
روزگار غریبیست روزگار
غریبیست نازنین،
نمانده در دلم دگر توان دوری ،
چه سود از این سکوت و آه از این
صبوری، تو ای طلوع آرزوی خفته بر باد ،
بخوان مرا تو ای امید رفته از یاد
۱۱.۸k
۰۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.