درآغوشتبگیرمسردسردم

#در_آغوشت_بگیرم_سرد_سردم
دو چشمان سیاهت برق دارد
ولی با رشته ی من فرق دارد

که من زخمی عشقم میهراسم
خم گردابه ی عشق غرق دارد

عطش دارم ز دردم با تو گویم
نشسته بغض تلخی در گلوبم

کدامین درد را فریاد باشم
که در من هست بیش از تار مویم

در آغوشت بگیرم سرد سردم
که دور از تو شبیه برگ زردم

شراب از بوسه هایت بر لبم ریز
خرابم کن که من دنیای دردم

خندنگ هر دو چشمان سیاهت
گرفت آخر مرا ، برق نگاهت

شکارم می کند هی می کشاند
مرا هر لحظه سوی سرزمینت...
دیدگاه ها (۰)

#در_گلویم_غم_صد_چلچله_ی_گریان_است🐬 دور من هیچڪسے جز ؛خود تنه...

#چشمان_تو_آنقدر_که_تاثیرگذار_استهر کس که تو را دیده به دنبال...

#شب_و_گیسوی_تو_تا_باز_به_هم_پیوستندمن به شبگردی این شهر سیاه...

#هنوز_در_سفرمخیال می‌کنمدر آب‌های جهان، قایقی استو من - مساف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط