باید که ز داغم خبری داشته باشد

باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد

حالم چو دلیری‌ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد

حالم چو درختی است که یک شاخه نااهل
بازیچه‌ی دست تبری داشته باشد

سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد

آویخته از گردن من شاه کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد

سردرگمی‌ام داد گره در گره اندوه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد!
دیدگاه ها (۵)

من در تو نمیبینم جز چهره زیبایتتو در دل من بودی من در ته فنج...

چند روزی می‌شود از او ندارم یک خبرغم درون سینه‌ام زور آزمایی...

♥️🌺🌻♥️🌺🌻♥️🌺🌻نه فانوسی کنارِ لحظه های تارمان ماندهنه دیگر زلف...

‌دلواپسم که بر لبت امروز نام کیست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط