شهیدانه خاطره شهید داداش عباس شهید عباس دانشگر
#مدافعان_حرم
حرف رفتن به سوریه ومدافعان حرم که شد گفت امروز صدای( هل من ناصرٍینصرنیِ) حضرت زینب(س) به گوش میرسد.اگرعذری برلی رفتن به سوریه نداشته باشیم، می شودبه مامسلمان گفت؟
زمینه چینی می کردکه بااین حرف ها. گفتم بدن توضعیف است! جان نداری بجنگی! سریع خیزرفت ودست هایش رامشت کردوروی فرش شنارفت؛ یک، دو، سه..... تابیست شمرد.
گفت
مادرجان! من مدست هاست که دارم روی آمادگی جسمانی وبدن سازی ام کارمیکنم
عذری نداشتم برای رفتنش...
راوی: مادرشهید
ص210
منبع: کتاب لبخندی به رنگ شهادت
شهیدعباس دانشگر
#شهدا_شرمنده_ایم
حرف رفتن به سوریه ومدافعان حرم که شد گفت امروز صدای( هل من ناصرٍینصرنیِ) حضرت زینب(س) به گوش میرسد.اگرعذری برلی رفتن به سوریه نداشته باشیم، می شودبه مامسلمان گفت؟
زمینه چینی می کردکه بااین حرف ها. گفتم بدن توضعیف است! جان نداری بجنگی! سریع خیزرفت ودست هایش رامشت کردوروی فرش شنارفت؛ یک، دو، سه..... تابیست شمرد.
گفت
مادرجان! من مدست هاست که دارم روی آمادگی جسمانی وبدن سازی ام کارمیکنم
عذری نداشتم برای رفتنش...
راوی: مادرشهید
ص210
منبع: کتاب لبخندی به رنگ شهادت
شهیدعباس دانشگر
#شهدا_شرمنده_ایم
۲۵.۲k
۲۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.