سناریو نامجون
سناریو نامجون
{💜}
وقتی که کارت با درسات تموم شد از اتاق خارج شدی و خواستی به گل ها اب بدی ولی وقتی که از اتاق خارج شدی نامجونی رو دیده بودی که هل شده بود و تقریبن به سمت مبل پرواز کرد و مشغول کتاب خوندن شد باز چیکار کرده بود؟ چشمت که به گلدون افتاد چشمات گشاد شد دست به کمر شدی و سرت رو با اخم به طرف نامجون برگردوندی و بهش نگاه کردی که گفت
" کاره من نبود "
بلند خندیدی و مشغول جمع کردنشون شدی
{💜}
وقتی که کارت با درسات تموم شد از اتاق خارج شدی و خواستی به گل ها اب بدی ولی وقتی که از اتاق خارج شدی نامجونی رو دیده بودی که هل شده بود و تقریبن به سمت مبل پرواز کرد و مشغول کتاب خوندن شد باز چیکار کرده بود؟ چشمت که به گلدون افتاد چشمات گشاد شد دست به کمر شدی و سرت رو با اخم به طرف نامجون برگردوندی و بهش نگاه کردی که گفت
" کاره من نبود "
بلند خندیدی و مشغول جمع کردنشون شدی
۹.۴k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.