p1
p1
ا.ت ویو
چند ماه از رابطه عاشقانه منو جیمین می گذشت که جیمین و دوباره دستگیر کردن
اون الان تو زندانه و من باید برم فراری اش بدم
آماده رفتن بودم به سمت زندان رفتم
از دیوار و حصار هاش عبور کردم
از در ها هم عبور کردم بدون اینکه کسی بفهمه به سمت اتاق جیمین رفتم
با سوزن بازش کردم
اما جیمین اونجا نبود
یهو یکی از پشتم یقه لباسم رو گرفت
+ تو کی جی جیمین
_ تو اینجا چیکار میکنی
+ اومدم فراری ات بدم
_ اوک
+ بدو بریم
با کلی سختی فرار کردیم
_ الان کجا بریم
+ نمیدونم ولی من باید برم دانشگاه من تو خوابگاه ام
_ اوهوم شاید از الان دیگه همو نبینیم
دوستت دارم خدافس
+چرا
_ چون که من نمیتونم بمونم
خدافس
+ خدافس
جیمین رفت منم رفتم خوابگاه
فردا صبح جیمین ویو
زنگ زدم به چان تا بیاد پیشم
× چیشده
_ میخوام دوباره شروع کنم
× بیخیال داداش
_ برو چند تا آدم بیار برام
× تو درست بشو نیستی
چان با چند تا مرد بسته شده اومد
منم همه رو کشتم
_ نمیدونم چرا ولی به کشتن مردم علاقه دارم
× بس که روانی
_ جنازه هاشون و بنداز جلو در خونه مردم
میخوام وقتی میان بیرون سوپرایز شن
چان ویو
جنازه ها رو گذاشتم یکی شم جلو خوابگاه دخترونه گذاشتم
ا.ت ویو
دراز کشیده بودم که هم اتاقی جیسو گفت
÷امروز خبر دادن یه مرد جلو مدرسه کشته شده
+ یعنی چی ؟
÷ نمیدونم والا..
+
ا.ت ویو
چند ماه از رابطه عاشقانه منو جیمین می گذشت که جیمین و دوباره دستگیر کردن
اون الان تو زندانه و من باید برم فراری اش بدم
آماده رفتن بودم به سمت زندان رفتم
از دیوار و حصار هاش عبور کردم
از در ها هم عبور کردم بدون اینکه کسی بفهمه به سمت اتاق جیمین رفتم
با سوزن بازش کردم
اما جیمین اونجا نبود
یهو یکی از پشتم یقه لباسم رو گرفت
+ تو کی جی جیمین
_ تو اینجا چیکار میکنی
+ اومدم فراری ات بدم
_ اوک
+ بدو بریم
با کلی سختی فرار کردیم
_ الان کجا بریم
+ نمیدونم ولی من باید برم دانشگاه من تو خوابگاه ام
_ اوهوم شاید از الان دیگه همو نبینیم
دوستت دارم خدافس
+چرا
_ چون که من نمیتونم بمونم
خدافس
+ خدافس
جیمین رفت منم رفتم خوابگاه
فردا صبح جیمین ویو
زنگ زدم به چان تا بیاد پیشم
× چیشده
_ میخوام دوباره شروع کنم
× بیخیال داداش
_ برو چند تا آدم بیار برام
× تو درست بشو نیستی
چان با چند تا مرد بسته شده اومد
منم همه رو کشتم
_ نمیدونم چرا ولی به کشتن مردم علاقه دارم
× بس که روانی
_ جنازه هاشون و بنداز جلو در خونه مردم
میخوام وقتی میان بیرون سوپرایز شن
چان ویو
جنازه ها رو گذاشتم یکی شم جلو خوابگاه دخترونه گذاشتم
ا.ت ویو
دراز کشیده بودم که هم اتاقی جیسو گفت
÷امروز خبر دادن یه مرد جلو مدرسه کشته شده
+ یعنی چی ؟
÷ نمیدونم والا..
+
۸.۴k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.