برآی تو
برآی تو.
جـــونـــگـــکـــوکــــ.
با عجله میدویید
دیر کرده بود
باید راس ساعت 8 واسه مصاحبه کاریش آماده میشد
ولی ساعت 8:03 دقیقه رو نشون میداد
و داشت توی پارک میدویید به سمت محل کار آیندش
البته امیدوار بود که قبول شه
همینجور نفس نفس میزد و میدویید
حتا وقت نکرده بود قهوه ای که سر راه خریده بود رو بخوره
یدفعه پسری سمتش دویید و بهم برخورد کردن
کل قهوره روی شومیزش ریخت
عصبانی به لباسشو پسر نگاه میکرد
jk: اوه منو ببخشید خانوم
jenna: ببخشم پسره؟ زدی لباس سفید منو رنگ گوه کردی بعد ببخشم؟
جونگکوک از وحشی بودن دختر کمی ترسید ولی سعی کرد آرومش کنه
jk: هی حالا پاکش میکنیم درست میشه
jenna: کی پاکش میکنه؟ها؟تو؟ پسره من دیرم شده واسه مصاحبه کاریم الان چه غلطی کنم؟
jk: خب یه ذره صبور باش درستش میکنم
jenna: لخت شو
jk: چ؟چچ؟چچچچچچچچچچ؟
jenna: تنها راه حلش همینه لباستو بده من
jk: یعنی چییییی
jenna: همینی که شنوفتی
jk: من نمیتونم که خودمم باید برم سر کار
jenna: گند زدی باید پاشم وایسی
jk: خب برو خونه عوض کن من پول خشکشویی رو میدم به خدا
jenna: اونو که سرجاشه من الان دیرم شده
سر ساعت باید اونجا میبودم که 10 دقیقه هم دیر کردم
بِکَن بدو پسره
jk: نه نمیدم
jenna: نمیدی نه؟
. . . . . . .
درسته دختر توی پارک جلوی اون همه آدم لباسشو بزور ازش گرفت و رفت سمت مصاحبه کاریش
jenna: خب پسره بیا برو تو دسشویی قایم شو تا بیام
جونگکوک مجبور شد به حرف دختر گوش کنه
بعد 2 ساعت دختر برگشت:
سریع لباسشو ازش گرفت
jk: خب دیگه لختم کردی جلوی مردم پول خشکشویی هم گرفتی
بدرود
jenna: حیف نیست که جبران کنم؟ اگه لباستو نداده بودی شاید مصاحبه کاریمو رد میشدم
jk: چه جبرانی؟
jenna: بریم اونجا قهوه بخوریم؟
jk: او باشه
شروعی تازه..
جدید...
-
پـــــآیــــــــآن.
جـــونـــگـــکـــوکــــ.
با عجله میدویید
دیر کرده بود
باید راس ساعت 8 واسه مصاحبه کاریش آماده میشد
ولی ساعت 8:03 دقیقه رو نشون میداد
و داشت توی پارک میدویید به سمت محل کار آیندش
البته امیدوار بود که قبول شه
همینجور نفس نفس میزد و میدویید
حتا وقت نکرده بود قهوه ای که سر راه خریده بود رو بخوره
یدفعه پسری سمتش دویید و بهم برخورد کردن
کل قهوره روی شومیزش ریخت
عصبانی به لباسشو پسر نگاه میکرد
jk: اوه منو ببخشید خانوم
jenna: ببخشم پسره؟ زدی لباس سفید منو رنگ گوه کردی بعد ببخشم؟
جونگکوک از وحشی بودن دختر کمی ترسید ولی سعی کرد آرومش کنه
jk: هی حالا پاکش میکنیم درست میشه
jenna: کی پاکش میکنه؟ها؟تو؟ پسره من دیرم شده واسه مصاحبه کاریم الان چه غلطی کنم؟
jk: خب یه ذره صبور باش درستش میکنم
jenna: لخت شو
jk: چ؟چچ؟چچچچچچچچچچ؟
jenna: تنها راه حلش همینه لباستو بده من
jk: یعنی چییییی
jenna: همینی که شنوفتی
jk: من نمیتونم که خودمم باید برم سر کار
jenna: گند زدی باید پاشم وایسی
jk: خب برو خونه عوض کن من پول خشکشویی رو میدم به خدا
jenna: اونو که سرجاشه من الان دیرم شده
سر ساعت باید اونجا میبودم که 10 دقیقه هم دیر کردم
بِکَن بدو پسره
jk: نه نمیدم
jenna: نمیدی نه؟
. . . . . . .
درسته دختر توی پارک جلوی اون همه آدم لباسشو بزور ازش گرفت و رفت سمت مصاحبه کاریش
jenna: خب پسره بیا برو تو دسشویی قایم شو تا بیام
جونگکوک مجبور شد به حرف دختر گوش کنه
بعد 2 ساعت دختر برگشت:
سریع لباسشو ازش گرفت
jk: خب دیگه لختم کردی جلوی مردم پول خشکشویی هم گرفتی
بدرود
jenna: حیف نیست که جبران کنم؟ اگه لباستو نداده بودی شاید مصاحبه کاریمو رد میشدم
jk: چه جبرانی؟
jenna: بریم اونجا قهوه بخوریم؟
jk: او باشه
شروعی تازه..
جدید...
-
پـــــآیــــــــآن.
- ۷۶۸
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط