من دلم را که میتپد با تو گر چه گمراه دوست میدارم
#من_دلم_را_که_میتپد_با_تو_گر_چه_گمراه_دوست_میدارم
با تو معدود خندههایم را ـ گرچه کوتاه ـ دوست میدارم
چشم خود را که دیده بود تو را، دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود با تو همراه، دوست میدارم
هر کسی را که دارد از تو نشان، همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسیات که در آن، شدهای ماه دوست میدارم
غصه را در پیِ رمیدن تو، گریه را درپسِ ندیدن تو
لحظهای را که بعد دیدن تو، میکشم آه دوست میدارم
یادم آمد... غزل که میگفتم؛ دوست میداشتی و میخواندی
به همین خاطر است شعرم را گاه و بیگاه دوست میدارم
تو عیار محبتم شده ای، دوستت دوست، دشمنت دشمن
هرکسی را که دوست میداری، ناخودآگاه دوست میدارم...
با تو معدود خندههایم را ـ گرچه کوتاه ـ دوست میدارم
چشم خود را که دیده بود تو را، دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود با تو همراه، دوست میدارم
هر کسی را که دارد از تو نشان، همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسیات که در آن، شدهای ماه دوست میدارم
غصه را در پیِ رمیدن تو، گریه را درپسِ ندیدن تو
لحظهای را که بعد دیدن تو، میکشم آه دوست میدارم
یادم آمد... غزل که میگفتم؛ دوست میداشتی و میخواندی
به همین خاطر است شعرم را گاه و بیگاه دوست میدارم
تو عیار محبتم شده ای، دوستت دوست، دشمنت دشمن
هرکسی را که دوست میداری، ناخودآگاه دوست میدارم...
۵.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.