اِسما خیلی مهمن، خیلی...
اِسما خیلی مهمن، خیلی...
تویِ بیهوشی،
وقتی عمل تموم شد و مریض و باید برگردونیم،
بهش ریوِرس می زنیم...
یکم بعدش آروم آروم به هوش میاد و بیشترِ وقتا زیر لب هِی با خودش یه اسمیو تکرار میکنه...
میگن تاثیرِ داروهایِ بیهوشیِ...
میگن هذیونِ بعد از عمله و هیچ اهمیتی نداره،
اما یه بار یکی از مربیامون که حسابی پیرِ این رشته بود میگفت اگه به مریضاتون دقت کنین میبینین بیشتریاشون تویِ اوجِ بیقراری و درد و لرزِ بعد از عمل،
وقتی که هوش و حواسشون سرِ جاش نیست و هویتِ خودشونم هنوز یادشون نمیاد،
هِی یه اسمو تکرار میکنن...
صاحبِ اون اسم عزیزترین شخصِ زندگیِ اون مریضِ...
حتی اگه ازش بپرسین،
میفهمین اون موقعی که بیهوشیش عمیق شده بوده هم،
تویِ رویا و توهمش،
صاحبِ اون اسم و کنارِ خودش میدیده و حسش میکرده و گاهی وقتا که سطحِ هوشیاریشون نسبتا بالا بره میپرسن فلانی که الان اینجا بود،
بالا سرم وایستاده بود،
کجا رفت پس؟!
استادمون راست میگفت...
خیلیا وقتی به هوش میان اسمِ همسرشونو میگن،
اسمِ نامزدشون و،
یا اسمِ خواهر و برادر و مادر و پدر و رفیقشون و حتی...
انگار بهشون قوتِ قلب میده،
انگار به خاطرِ اون اسمِ دوباره برمیگردن به این دنیا و سیاهیاش...
اما بعضیام اسمایی رو میگن که وصل میشه به یه احساسِ ناب و خالص ولی از دست رفته تویِ گذشته،
اسمی که هیچ ربطی به حالِ الانشون و آدمایِ زندگیشون نداره...
میدونی؟!
من یه نفر مطمئنم موقعِ برگشتن از بیهوشی که سهله،
روزِ محشر هم،
موقعِ رستاخیز و بلند شدن از قبر،
باز اسمِ تورو میارم...
حتی اگه اون روز،
اسمِ تو،
بیربطترین اسمِ زندگیِ من باشه...🍃 💔
تویِ بیهوشی،
وقتی عمل تموم شد و مریض و باید برگردونیم،
بهش ریوِرس می زنیم...
یکم بعدش آروم آروم به هوش میاد و بیشترِ وقتا زیر لب هِی با خودش یه اسمیو تکرار میکنه...
میگن تاثیرِ داروهایِ بیهوشیِ...
میگن هذیونِ بعد از عمله و هیچ اهمیتی نداره،
اما یه بار یکی از مربیامون که حسابی پیرِ این رشته بود میگفت اگه به مریضاتون دقت کنین میبینین بیشتریاشون تویِ اوجِ بیقراری و درد و لرزِ بعد از عمل،
وقتی که هوش و حواسشون سرِ جاش نیست و هویتِ خودشونم هنوز یادشون نمیاد،
هِی یه اسمو تکرار میکنن...
صاحبِ اون اسم عزیزترین شخصِ زندگیِ اون مریضِ...
حتی اگه ازش بپرسین،
میفهمین اون موقعی که بیهوشیش عمیق شده بوده هم،
تویِ رویا و توهمش،
صاحبِ اون اسم و کنارِ خودش میدیده و حسش میکرده و گاهی وقتا که سطحِ هوشیاریشون نسبتا بالا بره میپرسن فلانی که الان اینجا بود،
بالا سرم وایستاده بود،
کجا رفت پس؟!
استادمون راست میگفت...
خیلیا وقتی به هوش میان اسمِ همسرشونو میگن،
اسمِ نامزدشون و،
یا اسمِ خواهر و برادر و مادر و پدر و رفیقشون و حتی...
انگار بهشون قوتِ قلب میده،
انگار به خاطرِ اون اسمِ دوباره برمیگردن به این دنیا و سیاهیاش...
اما بعضیام اسمایی رو میگن که وصل میشه به یه احساسِ ناب و خالص ولی از دست رفته تویِ گذشته،
اسمی که هیچ ربطی به حالِ الانشون و آدمایِ زندگیشون نداره...
میدونی؟!
من یه نفر مطمئنم موقعِ برگشتن از بیهوشی که سهله،
روزِ محشر هم،
موقعِ رستاخیز و بلند شدن از قبر،
باز اسمِ تورو میارم...
حتی اگه اون روز،
اسمِ تو،
بیربطترین اسمِ زندگیِ من باشه...🍃 💔
۹.۷k
۰۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.