Devil...
Devil...
پارت بیست و هفت
______________________
ویو ا.ت
ات:جونگکوک تویی!؟....لطفا چیزی بگو....
صدای شکستن ایجاد شد و سایه ایی روی دیوار افتاد....
ا.ت کمی عقب رفت ....
انگار ترسیده بود نه از سایه داخل خونه از اینکه برقی نبود که بخواد سایه ای ایجاد بشه...
ات:جونگکوک؟!...بچه ها ؟؟
سایه در کسری از ثانیه محو شد
ات:یا خدا....جئون جونگکوکککک
یه نفر وارد آشپزخونه شد و سمت ا.ت دوید ...ا.ت با دیدن کسی که سمتش اومد جیغ کشید و چاقو رو جلوش گرفت که صدای شخص روبرو در اومد
_او او او دخترر...
سریع یه قدم عقب رفت ....
_منم جونگکوک ....خب ؟!...برق ها قطع شده احتمالا تا چند دقیقه دیگه برق اظطراری موتور خونه پشت عمارت فعال میشه
ات:چی؟! برق اظطراری مگه پاساژی بیمارستانی چیزیه...موتور خونه ؟!
_اوپس....حوصله توضیح ندارم فقط بیا تا یه جا درست بریم من چراغ قوه پیدا کنم
ات:چراغ قوه نداری ؟!...
_نه
ات:پس اون سایه روی دیوار چجوری درست شد ؟!
_سایه؟! کدوم سایه توهم زدی بیا بریم
جونگکوک دست ا.ت رو گرفت و وارد سالن شد
چراغ قوه رو از داخل کشو برداشت و روشن کرد
ات:عمارتت تو تاریکی خیلی ترسناکه ....
_اره...اوایل که تو این بدن نه یعنی عمارت بودم وقتی برق میرفت حالت خُفی میگرفتم ...
ات:پس برای همین موتور خونه درست کردی
_نه...یعنی آره...
ات:اینجا....
همون موقع صدای مهیبی ایجاد شد و تک تک برق های خونه روشن شد و کل عمارت روشن شد ....
ات:صدای...
_موتور خونس...یکم قدیمیه باید تعمیرش کنم ...
بعد از چند دقیقه پسرا از بیرون برگشتند
جیمین سریع سمت ا.ت دوید و یه عروسک گذاشت تو بغلش
جیمین:برای تو ا.ت
یونگی:یااا من دهنم سرویس نشد تا عروسک رو بدی به اون برای خودت بود
ته:هیونگ مهارت خوبی تو دارت داره همه با هم وسط هدف رفت....یه عروسک جوجه بزرگ برنده شد که داد به به جیمینی ....
_واوو هیونگ
یونگی:زهر مار....جیمین قبول کن جوجه ای
جیمین؛نیستم
یونگی:چرا هستی جوجه ...
جیمین؛بهت گفت آنقدر به من نگو جوجه
_حقیقت تلخه جوجه کوچولو
یونگی:آفرین پسر الحق که زیر دست من بزرگ شدی...
ات:سوکجینی من باید یه چی بهت بگم
_چی؟!
ات:گفتم سوکجین ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK#jk
پارت بیست و هفت
______________________
ویو ا.ت
ات:جونگکوک تویی!؟....لطفا چیزی بگو....
صدای شکستن ایجاد شد و سایه ایی روی دیوار افتاد....
ا.ت کمی عقب رفت ....
انگار ترسیده بود نه از سایه داخل خونه از اینکه برقی نبود که بخواد سایه ای ایجاد بشه...
ات:جونگکوک؟!...بچه ها ؟؟
سایه در کسری از ثانیه محو شد
ات:یا خدا....جئون جونگکوکککک
یه نفر وارد آشپزخونه شد و سمت ا.ت دوید ...ا.ت با دیدن کسی که سمتش اومد جیغ کشید و چاقو رو جلوش گرفت که صدای شخص روبرو در اومد
_او او او دخترر...
سریع یه قدم عقب رفت ....
_منم جونگکوک ....خب ؟!...برق ها قطع شده احتمالا تا چند دقیقه دیگه برق اظطراری موتور خونه پشت عمارت فعال میشه
ات:چی؟! برق اظطراری مگه پاساژی بیمارستانی چیزیه...موتور خونه ؟!
_اوپس....حوصله توضیح ندارم فقط بیا تا یه جا درست بریم من چراغ قوه پیدا کنم
ات:چراغ قوه نداری ؟!...
_نه
ات:پس اون سایه روی دیوار چجوری درست شد ؟!
_سایه؟! کدوم سایه توهم زدی بیا بریم
جونگکوک دست ا.ت رو گرفت و وارد سالن شد
چراغ قوه رو از داخل کشو برداشت و روشن کرد
ات:عمارتت تو تاریکی خیلی ترسناکه ....
_اره...اوایل که تو این بدن نه یعنی عمارت بودم وقتی برق میرفت حالت خُفی میگرفتم ...
ات:پس برای همین موتور خونه درست کردی
_نه...یعنی آره...
ات:اینجا....
همون موقع صدای مهیبی ایجاد شد و تک تک برق های خونه روشن شد و کل عمارت روشن شد ....
ات:صدای...
_موتور خونس...یکم قدیمیه باید تعمیرش کنم ...
بعد از چند دقیقه پسرا از بیرون برگشتند
جیمین سریع سمت ا.ت دوید و یه عروسک گذاشت تو بغلش
جیمین:برای تو ا.ت
یونگی:یااا من دهنم سرویس نشد تا عروسک رو بدی به اون برای خودت بود
ته:هیونگ مهارت خوبی تو دارت داره همه با هم وسط هدف رفت....یه عروسک جوجه بزرگ برنده شد که داد به به جیمینی ....
_واوو هیونگ
یونگی:زهر مار....جیمین قبول کن جوجه ای
جیمین؛نیستم
یونگی:چرا هستی جوجه ...
جیمین؛بهت گفت آنقدر به من نگو جوجه
_حقیقت تلخه جوجه کوچولو
یونگی:آفرین پسر الحق که زیر دست من بزرگ شدی...
ات:سوکجینی من باید یه چی بهت بگم
_چی؟!
ات:گفتم سوکجین ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK#jk
۱۷.۲k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.