چه بی تابانه میخواهمت
چه بی تابانه می خواهم ات ای دوری ات آزمون تلخ زنده به گوری
چه بی تابانه تو را طلب می کنم
بر پشت سمندی گویی نو زین که قرارش نیست
و فاصله تجربه ای بیهوده است
بوی پیرهنت اینجا و اکنون
کوه ها در فاصله سردند
دست در کوچه و بستر، حضور مانوس دست تو را می جوید
و به راه اندیشیدن یاس را رج می زند
بی نجوای انگشتانت فقط
و جهان از هر سلامی خالی است
شانه ات مجابم می کند
در بستری که عشق #تشنگی است
زلال شانه هایت همچنانم عطش می دهد
در بستری که #عشق مجابش کرده است
#احمد_شاملو#شعر#ادبیات
#خاص_ترین_مخاطب_دنیا
#دکلمه
#عاشقانه #عشق
چه بی تابانه تو را طلب می کنم
بر پشت سمندی گویی نو زین که قرارش نیست
و فاصله تجربه ای بیهوده است
بوی پیرهنت اینجا و اکنون
کوه ها در فاصله سردند
دست در کوچه و بستر، حضور مانوس دست تو را می جوید
و به راه اندیشیدن یاس را رج می زند
بی نجوای انگشتانت فقط
و جهان از هر سلامی خالی است
شانه ات مجابم می کند
در بستری که عشق #تشنگی است
زلال شانه هایت همچنانم عطش می دهد
در بستری که #عشق مجابش کرده است
#احمد_شاملو#شعر#ادبیات
#خاص_ترین_مخاطب_دنیا
#دکلمه
#عاشقانه #عشق
۱۰.۲k
۱۹ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.