شخصیت من خیلی عجییه...!
شخصیت من خیلی عجییه...!
گاهی آنقدر حرف میزنم ک همه ارزوی یک دقیقه ساکت بودنم را میکنند!
گاهی آنقدر سکوت میکنم و میرم تو خودم که حتا خودمو فراموش میکنم!
آدم اجتماعی هستم اما تنهایی را از بودن در جمع ترجیح میدم!
زود وابسته میشم و اعتماد میکنم و ضربه میخورم!
هیچکسی احساسات و حس های من را دقیق نمی داند
اما من میتونم سخت دلتنگ بشم..
دلتنگ مهم ترین ادمای زندگیم در صورتی ک جلویشان جوری رفتار کنم ک انگار فراموششان کردم...
میتونم وقتی دلم تنگ میشه با عکساشون اروم شم اما حسمو بهشون نگم چون حس اضافی بودن میکنم..
همیشه از گفتن احساساتم میترسیدم.. میترسیدم از اینکه بی توجهی ببینم و بی تفاوت رد شن..
اما همین شد...
انقدر گفتم و بی جواب موندن..
گفتم و دلمو شکستن..
گفتم و بهم خندیدن..
بجای اروم کردن داغون ترم کردن...
همیشه زود جام پر میشد،هر وقت ب یکی وابسته میشدم اروم اروم ازم دور میشد و کسی دیگه رو جایگزینم میکرد:)
اما یاد گرفتم:)
یاد گرفتم احساساتمو بیان نکنم
یاد گرفتم حتا اگ نفسمم ب بودن یا نبودن یکی بند بود خودمو جلویش عادی جلوه بدم تا متوجه احساساتم نشه و ترکم نکنه..
چون همیشه تنها موندم و این تنها بودنم ..
تاوان اشتباهاتمه
اشتباهاتم..!
وابستگی،اعتماد،صداقت،بیان احساساتم..!
اما تنها چیزی ک الان میدونم اینه ک دیگه اون ادم قبل نیستم تموم حسامو و حرفام تو دلم میمونه:)
و میتونم با حسرت مهم ترین ادمای زندگیمو با دیگران (مهم ترین ادمای زندگیشون)ک میدونم خودم نیستم ببینم و اروم از درون بشکنم:)
#دست_نویس🖤🥀
گاهی آنقدر حرف میزنم ک همه ارزوی یک دقیقه ساکت بودنم را میکنند!
گاهی آنقدر سکوت میکنم و میرم تو خودم که حتا خودمو فراموش میکنم!
آدم اجتماعی هستم اما تنهایی را از بودن در جمع ترجیح میدم!
زود وابسته میشم و اعتماد میکنم و ضربه میخورم!
هیچکسی احساسات و حس های من را دقیق نمی داند
اما من میتونم سخت دلتنگ بشم..
دلتنگ مهم ترین ادمای زندگیم در صورتی ک جلویشان جوری رفتار کنم ک انگار فراموششان کردم...
میتونم وقتی دلم تنگ میشه با عکساشون اروم شم اما حسمو بهشون نگم چون حس اضافی بودن میکنم..
همیشه از گفتن احساساتم میترسیدم.. میترسیدم از اینکه بی توجهی ببینم و بی تفاوت رد شن..
اما همین شد...
انقدر گفتم و بی جواب موندن..
گفتم و دلمو شکستن..
گفتم و بهم خندیدن..
بجای اروم کردن داغون ترم کردن...
همیشه زود جام پر میشد،هر وقت ب یکی وابسته میشدم اروم اروم ازم دور میشد و کسی دیگه رو جایگزینم میکرد:)
اما یاد گرفتم:)
یاد گرفتم احساساتمو بیان نکنم
یاد گرفتم حتا اگ نفسمم ب بودن یا نبودن یکی بند بود خودمو جلویش عادی جلوه بدم تا متوجه احساساتم نشه و ترکم نکنه..
چون همیشه تنها موندم و این تنها بودنم ..
تاوان اشتباهاتمه
اشتباهاتم..!
وابستگی،اعتماد،صداقت،بیان احساساتم..!
اما تنها چیزی ک الان میدونم اینه ک دیگه اون ادم قبل نیستم تموم حسامو و حرفام تو دلم میمونه:)
و میتونم با حسرت مهم ترین ادمای زندگیمو با دیگران (مهم ترین ادمای زندگیشون)ک میدونم خودم نیستم ببینم و اروم از درون بشکنم:)
#دست_نویس🖤🥀
۱۰۲.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.