در خلوت شب خاموش و تنها نشستهام
در خلوت شب، خاموش و تنها نشستهام
با سایهی غم، در این دنیا سرگشتهام
هیچ نفسی نیست که آرامشم را دهد
جز آه سردی که از سینه ام برآید
در این جهان پر از جمعیت، تنهاترم
مثل ستارهای دور، از همه دورترم
لبخندها را میبینم، ولی در دلم
حسرتِ یک یارِ همدم، همیشه هست کم
صدای سکوت، مرا در بر گرفته است
این تنهاییِ جانکاه، مرا رها نگذاشته است
چشم به راهِ کسی هستم که نیست و نخواهد بود
در این شب تاریک، تنها، و تنهاترم فرود
با سایهی غم، در این دنیا سرگشتهام
هیچ نفسی نیست که آرامشم را دهد
جز آه سردی که از سینه ام برآید
در این جهان پر از جمعیت، تنهاترم
مثل ستارهای دور، از همه دورترم
لبخندها را میبینم، ولی در دلم
حسرتِ یک یارِ همدم، همیشه هست کم
صدای سکوت، مرا در بر گرفته است
این تنهاییِ جانکاه، مرا رها نگذاشته است
چشم به راهِ کسی هستم که نیست و نخواهد بود
در این شب تاریک، تنها، و تنهاترم فرود
- ۲.۲k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط