دقیقا یبار تو ماه رمضان پیش خونه پدر بزرگ موندم یکی از شب
دقیقا یبار تو ماه رمضان پیش خونه پدر بزرگ موندم یکی از شب ها از پس منو خالم بلند میخندیدیم مادر بزرگم از خواب بیدار شد و مارو از خونه انداخت بیرون خالم گفت ساعت ۳ شب الآن تو خیابون چه گوهی بخوریم بهش گفتم منو بلند کن از دیوار برم بالا درو وا کنم گفت باشه منم با کلی بدبختی تونستم برم بالا و درو وا کردم😂😂😂
۵.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.