رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۷۷
دیانا، رفتم تو خونه هودی ارسلان و از کمد درآوردم بوش کردم یدونه تیشرت بود که خیلی دوسش داشت یادش رفته بود برش داره اونو پوشیدم دستمو گذاشتم رو دلم مامان فدات بشه قربونت برم قشنگم
.. حال ارسلان ...
ليلا، ارسلان من میخوام برم با دوستام مهمونی
ارسلان، خوب منم میام
ليلا، نه منو دوستام
ارسلان، خوب بیام ازت نگهداری کنم
ليلا، نمیخواد اونجا پره پسره
ارسلان، خو نگرانم
ليلا، دادم زدم گفتم نمیخوام من رفتم بای
ارسلان، وایس عه رفت
.. ۵ ماه بعد ..
پارت ۷۷
دیانا، رفتم تو خونه هودی ارسلان و از کمد درآوردم بوش کردم یدونه تیشرت بود که خیلی دوسش داشت یادش رفته بود برش داره اونو پوشیدم دستمو گذاشتم رو دلم مامان فدات بشه قربونت برم قشنگم
.. حال ارسلان ...
ليلا، ارسلان من میخوام برم با دوستام مهمونی
ارسلان، خوب منم میام
ليلا، نه منو دوستام
ارسلان، خوب بیام ازت نگهداری کنم
ليلا، نمیخواد اونجا پره پسره
ارسلان، خو نگرانم
ليلا، دادم زدم گفتم نمیخوام من رفتم بای
ارسلان، وایس عه رفت
.. ۵ ماه بعد ..
۱۰.۲k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.