خیلی هایمان،فکر میکردیم
خیلی هایمان،فکر میکردیم
بدون کسی میمیریم...تمام میشویم و کسی به دادمان نمیرسد...
فکر میکردیم
کم می آوریم و تمام عمری که باقی میماند
چگونه سپری میشود...
طاقتمان طاق میشود و آرام آرام نابود میشویم...
برای تمام روزهایی که بعد رفتنش
زنده بودیم،سخت ناراحت بودیم....
رفتن کسی،غم انگیز ترین تقدیر فراموش نشدنیست که،سردت میکند ولی سرپا نگه ات میدارد....
برای آدم ها،سازگاری با شرایط جدید
فرق دارد...
ممکن است برای یک نفر،چند روز طول بکشد
یا چند ماه!
اما آنکه حافظه خوبی دارد،سال ها زمین گیر میشود....
.
ما،نه مردیم و نه زندگی کردیم...
اما،پایش ماندیم....
دوست داشتیم،با هر اشتباهی برگردد
دوست داشتیم،برود گشت هایش را بزند ولی بازهم سمت ما بیاد و تمام لحظه های خوش را
فقط یکبار دیگر،با او تجربه کنیم...
ولی
زمان ما را منطقی تر کرد و شعله های احساسمان را خاموش...
چشم هایمان را باز کرد...
گوش هایمان را کَر...
قلبمان را سنگ...
دیوار کشیدیم دورخودمان و به هر کسی که راهی میخواست،خندیدیم و
تنهایی را انتخاب کردیم!
حاضر نشدیم،دیگر با چیزی عوضش کنیم...
آدم دیگری شدیم و اسم خودخواه و مغرور را،یدک کشیدیم...
اما،
هنوز ته دلمان به نشدنی هایی که نشد، فکر میکنیم
و از اینکه انقدر بی رحم و بدبین مان کردن،یک شب هایی به حال خودمان گریه میکنیم...
برای همه کسانی که دیگر نمیتوانیم دوست داشته باشیم،از خودمان متنفر شدیم و سرکوب کردیم همه ی خوشی هایی که میخواست اتفاق بیفتد ...
.
هیچ کسی بعدِ کسی نمی میرد،
اما
هر که آمد و رفت،همیشه در برابر دو چیز مسئول است:
دلی را که،میشکند
و آدمی که،عوض میشود....!
پ.ن:هیچکس درک نمیکنه که بعضی آدما چقدر سعی میکنن عادی جلوه بدن و لبخند بزنن وقتی از درون داغونن !!!
بدون کسی میمیریم...تمام میشویم و کسی به دادمان نمیرسد...
فکر میکردیم
کم می آوریم و تمام عمری که باقی میماند
چگونه سپری میشود...
طاقتمان طاق میشود و آرام آرام نابود میشویم...
برای تمام روزهایی که بعد رفتنش
زنده بودیم،سخت ناراحت بودیم....
رفتن کسی،غم انگیز ترین تقدیر فراموش نشدنیست که،سردت میکند ولی سرپا نگه ات میدارد....
برای آدم ها،سازگاری با شرایط جدید
فرق دارد...
ممکن است برای یک نفر،چند روز طول بکشد
یا چند ماه!
اما آنکه حافظه خوبی دارد،سال ها زمین گیر میشود....
.
ما،نه مردیم و نه زندگی کردیم...
اما،پایش ماندیم....
دوست داشتیم،با هر اشتباهی برگردد
دوست داشتیم،برود گشت هایش را بزند ولی بازهم سمت ما بیاد و تمام لحظه های خوش را
فقط یکبار دیگر،با او تجربه کنیم...
ولی
زمان ما را منطقی تر کرد و شعله های احساسمان را خاموش...
چشم هایمان را باز کرد...
گوش هایمان را کَر...
قلبمان را سنگ...
دیوار کشیدیم دورخودمان و به هر کسی که راهی میخواست،خندیدیم و
تنهایی را انتخاب کردیم!
حاضر نشدیم،دیگر با چیزی عوضش کنیم...
آدم دیگری شدیم و اسم خودخواه و مغرور را،یدک کشیدیم...
اما،
هنوز ته دلمان به نشدنی هایی که نشد، فکر میکنیم
و از اینکه انقدر بی رحم و بدبین مان کردن،یک شب هایی به حال خودمان گریه میکنیم...
برای همه کسانی که دیگر نمیتوانیم دوست داشته باشیم،از خودمان متنفر شدیم و سرکوب کردیم همه ی خوشی هایی که میخواست اتفاق بیفتد ...
.
هیچ کسی بعدِ کسی نمی میرد،
اما
هر که آمد و رفت،همیشه در برابر دو چیز مسئول است:
دلی را که،میشکند
و آدمی که،عوض میشود....!
پ.ن:هیچکس درک نمیکنه که بعضی آدما چقدر سعی میکنن عادی جلوه بدن و لبخند بزنن وقتی از درون داغونن !!!
۴۷.۵k
۰۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.