پیشگویی یک شهید!
پیشگویی یک شهید!
در جمع دوستان، حسام در مورد ختم و مراسم ترحیم صحبتهایی کرد و سپس رو به من کرد و گفت:
بعد از شهادتم, مراسم ختم من را در مسجد النبی میگیرند. از فامیلهایم، کسانی که به صف کنار در ایستادهاند و مردم به آنها تسلیت میگویند عبارتند از دایی بزرگم و بعد آن دایی دیگرم(اسامی آنها را میگفت)، بعد هم آقا مهدی (آقا مهدی شوهر خاله حسام و از نیروهای گردان بود) و بعد داداشم..
حسام به نحوی آن صحنه را بیان میکرد، که گویی خود آنجا ایستاده و آن صحنه را میبیند و بیان میکند.
زمان عملیات کربلای۴ و ۵ من در شیراز بودم بعد از عملیات کربلای۵، سعی میکردم هر روز به مراسم ختم و یادبود شهدا بروم.
روزی که به مسجدالنبی برای مراسم ختم حسام رفتم وقتی به نفراتی که جلو ورودی ایستاده بودند خیره شدم تنم یخ کرد و درجا خشکم زد.
دقیقا همان افرادی که حسام گفته بود و به همان ترتیب ایستاده بودند.
شهید حسام اسماعیلفرد
شادی روحش صلوات🌹
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
در جمع دوستان، حسام در مورد ختم و مراسم ترحیم صحبتهایی کرد و سپس رو به من کرد و گفت:
بعد از شهادتم, مراسم ختم من را در مسجد النبی میگیرند. از فامیلهایم، کسانی که به صف کنار در ایستادهاند و مردم به آنها تسلیت میگویند عبارتند از دایی بزرگم و بعد آن دایی دیگرم(اسامی آنها را میگفت)، بعد هم آقا مهدی (آقا مهدی شوهر خاله حسام و از نیروهای گردان بود) و بعد داداشم..
حسام به نحوی آن صحنه را بیان میکرد، که گویی خود آنجا ایستاده و آن صحنه را میبیند و بیان میکند.
زمان عملیات کربلای۴ و ۵ من در شیراز بودم بعد از عملیات کربلای۵، سعی میکردم هر روز به مراسم ختم و یادبود شهدا بروم.
روزی که به مسجدالنبی برای مراسم ختم حسام رفتم وقتی به نفراتی که جلو ورودی ایستاده بودند خیره شدم تنم یخ کرد و درجا خشکم زد.
دقیقا همان افرادی که حسام گفته بود و به همان ترتیب ایستاده بودند.
شهید حسام اسماعیلفرد
شادی روحش صلوات🌹
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
۷۳۳
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.