عاشقانه های شبنم
تمام دیشب باران می بارید...!
تو نبودی
بوی باران را دنبال کردم
در پیچ و تاب لحظه های بارانی
به دستهای تو رسیدم
دستهایت را به صورتم گذاشتم
و زیر موسیقی باران
برایت حرف زدم
گریه کردم
دستهایت بر صورتم بود
عزیزم!
چه کسی میتواند چنین نزدیک باشد
و چنین صادقانه دوستم بدارد
وقتی که باران ببارد و
از دور نزدیکترین باشد
بیا و مرا در باران غرق کن...!
تو نبودی
بوی باران را دنبال کردم
در پیچ و تاب لحظه های بارانی
به دستهای تو رسیدم
دستهایت را به صورتم گذاشتم
و زیر موسیقی باران
برایت حرف زدم
گریه کردم
دستهایت بر صورتم بود
عزیزم!
چه کسی میتواند چنین نزدیک باشد
و چنین صادقانه دوستم بدارد
وقتی که باران ببارد و
از دور نزدیکترین باشد
بیا و مرا در باران غرق کن...!
۴.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۳