p3
p3
که با.....
یونگی مواجه شدم داد زدم
+ولم کن وگرنه تورم لهت میکنم
_بسه دیگه دختره از هوش رفتن
اون یکی دستمو گرفت و بردتم پشت بوم
ولم کرد که برگشتم سمتش و گفتم
+برای چی دخالت میکنی هان نکنه هوس مردن کردی عوضی
_اعصاب تو خاموش کلا
+میزنم......
_باشه جوش نیار صدات زیاد بود نمیتونستم بخوابم اومدم ساکتت کنم
+😐....؟
_از اون خنه پیشولی کرد😐
+همین... خاک تو سرت دیگه تو دعواهام دخالت نکن
و رفتم پایین تو سالن که با چنتا زن مواجه شدم یکیش اومد جلوم و بهم سیلی زد با نیش خند نگاش کردم که گفت
زنه.... الف هرزه
خواست دوباره بزنتم که دستشو گرفتم و گفتن
+ی بار گذاشتم دومین بار خودت میخوری
که پدرم اومد
شب
ی عالمه اتفاق افتاد امروز پدرم اصلا باهام حرف نمیزنه کی حرف میزنه که الان حرف بزنه
رو تختم نشسته بودم که ی پیام اومد ا طرف جک بود که نوشته بود
٪داریم میرم بار ی بار میشناسم زیر سن قانونی هارو میزاره برن میای ادرس بفرستم
+نزارنن من میتونم برم داخل
٪چطوری؟
+چون من کارت شناسای جعلی دارم😎
٪پشمام حالا میای
+اره ادرس بقرست
ادرسو فرستاد رفتم ی دوش ۱۰میمی گرفتم و حاضر شدم ی لباس پوشیدم و رفتم سمت بار رسیدم رفتم داخل دنبال بچه ها گشتم پیداشون کردم رفتم پیششون همین جوری داشتم خوش میگزروندم که چشمم خور به یونگی جوری داشت نگام میکرد که کم مونده بود با چشاش بخورتم که ی لبخند زدم و دست بهش تکون دادم که با تکون دادن سرش جوابمو داد و دیگه مشغول خوشگذرونیم بودم که ی پسر اومد دستشو گذاشت رو باس*نم هر کاری کردم بر نداشت که ی لحظه حس کردم پسره پرواز کرد برگشتم پشتمو نگاه کردم با یونگی مواجه شدم
از زبان یونگی
ات اومد تو کلاس ما و پشت سر من نشسته
امروز به بار رفتم که ات رو دیدم بعد چند میم بعد ی پسر رفت خودشو. چسبوند به ات و دستشو گذاشت رو باس*نش نمیدونم چرا ولی اعصبانی شدم و رفتم با مشت پسررو پرت کردم رو هوا دست ات رو گرفتم و از اونجا خارج شدیم.
که با.....
یونگی مواجه شدم داد زدم
+ولم کن وگرنه تورم لهت میکنم
_بسه دیگه دختره از هوش رفتن
اون یکی دستمو گرفت و بردتم پشت بوم
ولم کرد که برگشتم سمتش و گفتم
+برای چی دخالت میکنی هان نکنه هوس مردن کردی عوضی
_اعصاب تو خاموش کلا
+میزنم......
_باشه جوش نیار صدات زیاد بود نمیتونستم بخوابم اومدم ساکتت کنم
+😐....؟
_از اون خنه پیشولی کرد😐
+همین... خاک تو سرت دیگه تو دعواهام دخالت نکن
و رفتم پایین تو سالن که با چنتا زن مواجه شدم یکیش اومد جلوم و بهم سیلی زد با نیش خند نگاش کردم که گفت
زنه.... الف هرزه
خواست دوباره بزنتم که دستشو گرفتم و گفتن
+ی بار گذاشتم دومین بار خودت میخوری
که پدرم اومد
شب
ی عالمه اتفاق افتاد امروز پدرم اصلا باهام حرف نمیزنه کی حرف میزنه که الان حرف بزنه
رو تختم نشسته بودم که ی پیام اومد ا طرف جک بود که نوشته بود
٪داریم میرم بار ی بار میشناسم زیر سن قانونی هارو میزاره برن میای ادرس بفرستم
+نزارنن من میتونم برم داخل
٪چطوری؟
+چون من کارت شناسای جعلی دارم😎
٪پشمام حالا میای
+اره ادرس بقرست
ادرسو فرستاد رفتم ی دوش ۱۰میمی گرفتم و حاضر شدم ی لباس پوشیدم و رفتم سمت بار رسیدم رفتم داخل دنبال بچه ها گشتم پیداشون کردم رفتم پیششون همین جوری داشتم خوش میگزروندم که چشمم خور به یونگی جوری داشت نگام میکرد که کم مونده بود با چشاش بخورتم که ی لبخند زدم و دست بهش تکون دادم که با تکون دادن سرش جوابمو داد و دیگه مشغول خوشگذرونیم بودم که ی پسر اومد دستشو گذاشت رو باس*نم هر کاری کردم بر نداشت که ی لحظه حس کردم پسره پرواز کرد برگشتم پشتمو نگاه کردم با یونگی مواجه شدم
از زبان یونگی
ات اومد تو کلاس ما و پشت سر من نشسته
امروز به بار رفتم که ات رو دیدم بعد چند میم بعد ی پسر رفت خودشو. چسبوند به ات و دستشو گذاشت رو باس*نش نمیدونم چرا ولی اعصبانی شدم و رفتم با مشت پسررو پرت کردم رو هوا دست ات رو گرفتم و از اونجا خارج شدیم.
۷.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.