رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۶۱
دیانا، بیدار شدم گوشیمو از رو میز برداشتم ساعت ۷ بود با صدای خوابالو گفتم ارسلان پاشو
ارسلان، خوابم میاد
دیانا، پاشو
ارسلان، بخواب
دیانا، یادت رفته
ارسلان، چیرو
دیانا، خودتو به اون راه نزن پاشو منو ببر آرایشگاه
ارسلان، اوه اوه دیگه روزای خوبم تموم میشه
دیانا، التماس تو نکردم که میتونستی عاشقم نشی
ارسلان، اووو بانو اول صبحی خیلی عصبیه
دیانا، تو عصبیم کردی
ارسلان، من،،مظلوم،،
دیانا، نگاهش کن خودشو مظلوم میکنه
ارسلان، پاشدم نشستم روی تخت
پارت ۶۱
دیانا، بیدار شدم گوشیمو از رو میز برداشتم ساعت ۷ بود با صدای خوابالو گفتم ارسلان پاشو
ارسلان، خوابم میاد
دیانا، پاشو
ارسلان، بخواب
دیانا، یادت رفته
ارسلان، چیرو
دیانا، خودتو به اون راه نزن پاشو منو ببر آرایشگاه
ارسلان، اوه اوه دیگه روزای خوبم تموم میشه
دیانا، التماس تو نکردم که میتونستی عاشقم نشی
ارسلان، اووو بانو اول صبحی خیلی عصبیه
دیانا، تو عصبیم کردی
ارسلان، من،،مظلوم،،
دیانا، نگاهش کن خودشو مظلوم میکنه
ارسلان، پاشدم نشستم روی تخت
۶.۰k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.